مروری بر روابط فرهنگی ایران و چین
بمناسبت سفر آقای شی جین پینگ رییس محترم جمهوری خلق چین به جمهوری اسلامی ایران. بهمن ماه ۱۳۹۴
علی محمد سابقی[i]
چکیده ی مقاله:
بررسی مورخان نشان می دهد که پیشینه ی روابط سیاسی و فرهنگی ایران و چین به بیش از دو هزار و ششصد سال میرسد و دو کشور کهنسال در دوران باستان، با جاده ی معروف ابریشم که از مشرق تا مغرب امتداد داشت و خطوط دریایی که از خلیج فارس و بندرهای سیراف و هرمز به دریای چین کشیده میشد، با یکدیگر پیوند مییافتند. این روابط که در عهد ساسانیان گسترش یافته بود، پس از ظهور اسلام و اسلام آوردن ایرانیان، توسعهی بیشتری پیدا کرد. اگرچه مناسبات میان دو تمدن بزرگ ایران وچین همه جانبه و گسترده بود، ولی مناسبات فرهنگی آنان در قالب ادیان و مذاهب شکل گرفت و ماندگارترین کالای مبادله شدهی میان دو ملت، مبادلات فرهنگی و دینی است. آثار برجای مانده از دینهای نسطوری، زرتشتی، و آیینهای بودایی و مانوی، و از همه مهمتر، دین اسلام، که توسط تجار و بازرگانان و مبلغان دینی ایرانی، بدون توسل به تبلیغ مستقیم در سرزمین چین معرفی و گسترش یافت، و میلیونها چینی را جذب این ادیان نمود، گویای این حقیقت است. در طول هزارههای گذشته، اثر گذاری و تأثیر پذیری دو تمدن کهن فرهنگی ایران و چین، به دلیل دوستانه و مسالمت آمیز بودن این مبادلات و تعامل، بدون برخورد با مانعی، تا یکی دو قرن اخیر به خوبی ادامه داشته است. اما ورود استعمارگران متجاوز غربی به قارهی آسیا در یکی دو قرن اخیر، در روند ارتباطات و مراودات فرهنگی بین دو کشور وقفه ایجاد نمود و هر دو تمدن باستانی را با تهدیدها و چالشهای سختی روبه رو ساخت. روند استقلال طلبی و آزادیخواهی ملت های ایران و چین و تحولات و دگرگونیهای بین المللی در طول قرن بیستم، این دو یار دیرین را بار دیگر هم سرنوشت و همراه ساخت تا با اتکا به پیشینهی فرهنگی و تمدن غنی گذشته و همفکری و هم نظری نسبت به آینده، برای احقاق حقوق مسلم خود در کنار هم قرار گیرند و بار دیگر جادهی ابریشمین روابط فرهنگی خود را برای هموار ساختن راه آتی و سرنوشت ملتهای دو کشور استوار سازند. اینک که در آستانه چهل و پنجمین سال برقراری روابط رسمی میان ایران و چین قرار گرفته و این روزها جمهوری اسلامی ایران آمادۀ استقبال از آقای شی جین پینگ رییس جمهور محترم خلق چین میشود، در این مقاله تلاش شده ضمن مروری کوتاه بر پیشینهی روابط فرهنگی دو کشور، فرصتها و چالشهای مشترک پیش روی دو دولت و دو ملت ایران و چین نیز مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژهها: ایران/ چین/ روابط فرهنگی/ فرصتها/ چالشها/ همکاریهای فرهنگی.
مقدمه:
به گواهی تاریخ و تاریخ نگاران، هیچ دو ملت و فرهنگ و تمدن بزرگی را نمی توان یافت که مانند ایران و چین بن مایهی مبادله و تعامل و پیوستگی عمیق و دیرینهی فرهنگی را در ژرفای تاریخ آزموده و در طول هزارهها هرگز رو در روی هم نایستاده و همواره در کنار هم به سوی افقهای روشن همکاری و توسعه مناسبات، به ویژه در زمینههای فرهنگی، چشم دوخته باشند. سرو سر سبز و کهنسال ارتباطات فرهنگی بین دو ملت، از روزگاران گذشته تا کنون از پر ثمر ترین نوع تعاملها بوده که ریشههای آن از شرقی ترین سواحل چین تا اقصای غرب جغرافیایی عالم گسترش داشته و آمد و شد کنندگان و باشندگان در کنارههای جادهی فراخ ابریشم، از بار و بر آن بهره مند و بر رشد و بالندگی و فراگیر شدن فرهنگها و تمدنها و آیینها و اندیشۀ بشریت افزوده اند. هنوز هم ریشههای حیاتمند و شاخ و برگ پر طراوت آن سبز و پویا است و قابلیت به بار نشستن دارد تا بار دیگر همه را از نسیم جان فزای ارزشهای انسانی و اجتماعیش بهره مند سازد، و بشر گرفتار در پیچ و خم دنیای فناوری و اطلاعات را از ثمرات ارزشمند اخلاقی، و ارزشهای بی انتهای فرهنگی و اجتماعی و همگرایی و همبستگی و صلح طلبی و عدالت جویی و نوع دوستی و دانش خواهی، دین باوری و حکمت گرایی، اندیشههای متعالی فلسفی و فرهنگ و هنر و معماری و پزشکی، و هر آنچه بشریت امروز برای زیستن در صلح و آرامش بدان سخت نیاز مند است را از این درخت کهن و پر ثمر فرهنگی به دست آورد و برداشت کند.
آغاز روابط تاریخی میان چین و ایران
مشخص کردن تاریخی دقیق برای آغاز روابط میان مردمان ایران زمین و چین، همچون بسیاری از حوادث تاریخی دیگر، به دلیل در دسترس نبودن اسناد و مدارک قابل استناد از شروع این مبادلات، امری دشوار، بلکه ناممکن است. ولی آنچه که مسلم و مورد پذیرش همهی مورخان است، دیرینگی، همه جانبه بودن و گستردگی این روابط است که در دو بخش دولتی و غیر دولتی و در زمینههای اقتصادی و تجاری، و فرهنگی و دینی، از تاریخ نامشخصی آغاز و بهرغم فراز و فرودهایی که شاهدش بوده، تا کنون ادامه یافته است.
بستر روابط تاریخی و فرهنگی ایران و چین چیزی جز تلاش برای شناخت، تأثیر گذاری و تأثیر پذیری از یکدیگر نبوده و زمینههای آنهم عبارت بوده از سفر، تجارت، تعامل سیاسی، روابط فرهنگی، مهاجرت، تبلیغات دینی، ماجراجویی، و هر شکلی از روابط قابل پیش بینی یک ملت با ملت دیگر. اطلاعات و دامنۀ این ارتباطات در آثار جهانگردانی که یا از چین عازم ایران شدند یا از ایران راهی چین، برشمرده شده که مشاهدات خود را در اسناد و مدارک تاریخی و کتابهای خود ثبت کرده و ملتهای خود را نسبت به جنبههای مختلف زندگی، فرهنگی و اعتقادی دیگری آگاه کردهاند.. در این خصوص، افزون بر اطلاعات برجای مانده از جهانگردان و مسافران ماجراجوی چینی و ایرانی، میتوان به آثار مکتوب و اسناد و کتب و دستنوشتههای فراوان تاریخی اشاره کرد که به میزان نسبتا کمی در ایران و به مقدار خیلی زیادی در کتابخانهها و مراکز آرشیو اسناد تاریخی چین از دوران باستان تاکنون گردآوری شده است که میتوان از آنها به عنوان اسناد معتبر و مرجع تاریخی مهم برای بازیابی و بازنویسی تاریخ روابط، به ویژه روابط فرهنگی ایران و چین استفاده کرد. پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران و گسترش روابط همه جانبه میان ایران و چین و افزایش همکاری و دید و باز دید میان دانشمندان و محققان و پژوهشگران و مراکز علمی-فرهنگی دو کشور، شناخت دو ملت از یکدیگر بیشتر شده و زمینههای توسعۀ روابط گستردهتر شده است.
روابط فرهنگی میان ایران و چین
اگر جادهی ابریشم را نماد تاریخی روابط تجاری و اقتصادی میان ایران و چین فرض کنیم، مسلما نماد تعامل فرهنگی بین دو کشور را میتوان مبادلات دینی و مذهبی به شمار آورد که از این طریق سایر مظاهر فرهنگی و هنری همچون نقاشی، معماری، ادبیات، زبان، آداب و رسوم، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، علوم و صنایع ایرانی و چینی نیز به کشور مقابل راه یافته است. همهی مورخان چینی، ایرانی و محققان و پژوهشگران خارجیِ روابط فرهنگی میان ایران و چین، بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ادیان و آیینهای بودایی، نسطوری، زرتشتی، مانوی، و اسلام، از ایران و یا از طریق ایران و توسط مبلغان و اندیشمندان و تجار ایرانی به سرزمین چین معرفی شده و در آن سر زمین گسترش یافته است. برای اثبات این ادعا، به حدی اسناد و مدارک در کتب تاریخی دو کشور و همچنین آثار نویسندگان خارجی یافت میشود که در اینجا مجالی برای بازگویی آنها نیست. علاقمندان میتوانند به مقالات و کتابهای نوشته شده در این زمینه مراجعه کنند.
نقش جادهی ابریشم در مبادلات فرهنگی
در تمدن چین، دو اثر باستانی بیش از سایر آثار تاریخی این کشور در دنیا مشهور بوده و نقش مهمی در روابط چین با جهان خارج داشته اند؛ یکی دیوار بزرگ چین با حدود ۷۰۰۰کیلومتر طول که بیشتر جنبهی دفاعی داشته و سرزمین چین را از هجوم قبایل بدوی شمالی محافظت می کرده، و دیگری جادهی ابریشم است که زمینهی روابط گستردهی چین با جهان خارج را تسهیل می کرده است[۱]. در این جاده برای قرنهای متوالی هیچگاه صدای زنگ کاروان شتران و رفت و آمد بازرگانان و مبلغان دینی از شرق به غرب و غرب به شرق قطع نشد[۲]. در حقیقت می توان جادهی ابریشم را نخستین جادهی جهانی سازی اندیشهها، فرهنگها، و تمدنها، و حتی اقتصاد و بازرگانی نامید. اگرچه مهمترین کالای مبادله شده در این جاده ابریشم بوده است، ولی آنچه بیش از ابریشم ارزشمند بوده و امروزه هم آثار آن همچنان برجای مانده است، تبادل فکر و اندیشه و فرهنگ و هنر بوده است. این جاده در واقع شبکهی گستردهای برای مبادلهی انواع کالاهای مادی و معنوی بوده که در آن مسافران، مهاجران، روحانیون و مبلغان مذهبی، هنرمندان، تجار و بازرگانان، مقامات سیاسی و لشگری و کشوری، جنگجویان، ماجراجویان، جهانگردان، عیاران و طراران، ادیان بزرگ جهان، ابداعات و اختراعات اقوام و ملل جهان، طولانیترین کاروانها و ارزشمندترین کالاهای تولید شده در غرب و شرق، انواع داروهای گیاهی، علم نجوم و ستاره شناسی، و… مبادله شده و در حقیقت کانالی برای جابه جایی دستاورد تمدنها، فرهنگها، ادیان و ملتهای شرق و غرب بوده است[۳]. از آنجا که سرزمین ایران به عنوان واسط بین شرق و غرب در این مسیر عمل میکرده[۴]، لذا روابط فرهنگی بین ایران و چین نیز از ابتدا و آغاز فعالیت این جاده، و از طریق آن پا به عرصۀ حیات گذاشته و گسترش یافته است. پس از برقراری این روابط و در طول هزاران سال مراودهی میان دوملت ایران و چین، هزاران تاجر و مبلغ دینی ایرانی به سرزمین چین مهاجرت و در مناطق مختلفی از این کشور اقامت گزیده[۵] و با ازدواج با زنان چینی، گروههای قومی مختلفی همچون قوم «خویی»[۶]، «سالار»، و… را در این سرزمین شکل داده و این مهاجرتها و اقامتها نیز خود به عامل مؤثری برای مبادلات و استحکام روابط فرهنگی میان دو کشور تبدیل و در برخی از موارد آن را به روابط خونی و سببی مبدل ساخته است.
یکی از اثرات ماندگار این داد و ستد فرهنگی معرفی ادیانی همچون بودایی، نسطوری، زرتشتی، مانوی و اسلام توسط ایرانیان در سرزمین چین است که حتی امروزه نیز آثار آن در جای جای این کشور قابل مشاهده است.
به همین دلیل است که فرهنگ اسلامی در چین بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد تا عربی، و هماینک نیز اغلب واژههای اسلامی رایج بین مسلمانان چین، مثل نماز، روزه، آب دست(وضو)، بانگ(اذان)، نیت نمازهای پنجگانه، و حتی عقد ازدواج، فارسی است، نه عربی[۷].
روابط چین و ایران پیش از تأسیس چین جدید
در دوران جدید، پیشینهی روابط میان ایران و چین به سالهای آغازین قرن بیستم بر میگردد[۸]. در سال ۱۹۲۰(۱۲۹۹) نخستین گام در این زمینه برداشته شد و عهد نامهی مودت کنسولی و قضایی بین دو دولت در رم به امضا رسید[۹]. در اوایل قرن بیستم، در سال ۱۹۱۱، انقلاب دموکراتیک بورژوازی چین به وقوع پیوست و همزمان با آن انقلاب مشروطیت در ایران اتفاق افتاد. انقلابیون دو کشور از دور روند تحولات اجتماعی یکدیگر را تحت نظر داشتند، به ویژه انقلابیون چین پس از آگاهی از انقلاب مشروطه از آن الهام گرفتند. انقلاب مشروطه پایههای حکومت قاجار را لرزاند؛ و انقلاب ۱۹۱۱ چین طومار دودمان سلسلهی چینگ را در هم پیچید و آن را سرنگون کرد. از آن پس، تاریخ دو کشور چین و ایران تقریبا همزمان و بهصورت یکسان پیش رفت[۱۰].
در سال ۱۹۲۰، که چین در اجلاس صلح پاریس مورد تحقیر قدرتهای غربی واقع شده و دولت پادشاهی قاجار در حال فروریختن بود، « قرار داد دوستی بین چین و فارس» در رم ایتالیا به امضا رسید و قرار شد دو کشور سفیر، وزیر مختار و کاردار خود را به کشور یکدیگر اعزام کنند، ولی در آن دوران به دلیل ضعف قوای دو کشور و گرفتاری آنها در جنگهای داخلی و رسیدگی به روابط خود با قدرتهای غربی، این قرار داد به مورد اجرا گذاشته نشد و لذا پیشرفتی در روابط دو کشور حاصل نشد.
در روند جنگ جهانی دوم، آمریکا در جنگ ضد ژاپنی به چین کمک کرد و دو کشور با هم همپیمان شدند. در سال ۱۹۴۲، ایران نیز پس از اشغال توسط نیروهای کشورهای هم پیمان، وارد بلوک کشورهای هم پیمان آمریکا شد. در ماه سپتامبر ۱۹۴۵، ایران ادارهی وزارت مختار خود را در شهر چونگچینگ(Chungqing) پایتخت موقت چین دایر نمود، ولی این کار به منزلهی عمل حاکمیت مستقل دو کشور تلقی نشد و بیشتر نشانهی دو کشور هم پیمان بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، دولت ملی چین پایتخت خود را به شهر نانجینگ(Nanjing) انتقال داد و در ماه فوریهی ۱۹۴۶، سطح نمایندگی ایران از وزیر مختاری به سفارت ارتقا یافت و سیدعلینصر وزیر مختار ایران در چونگچینگ به سفیری ارتقای مقام پیدا کرد و همراه دولت ملی به شهر نانجینگ منتقل شد و تا سال ۱۹۴۹ که نانجینگ به دست نیروهای کمونیست آزاد شد وی در این شهر اقامت داشت.
طبعا در این دوران که جهان شاهد تحولات عظیمی بود و منطق نظامیگری بر روابط بین کشورها حاکم شده بود، و دو کشور ایران و چین ناخواسته قربانی مطامع سیاسی و نظامی قدرتهای جنگ طلب شده بودند، نه تنها روابط فرهنگی، بلکه روابط سیاسی میان آنها نیز دچار وقفه و سردرگمی شده بود. لذا هیچگونه فعالیت و مبادلات فرهنگی میان دو کشور صورت نگرفت[۱۱].
روابط فرهنگی ایران و چین، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، این کشور با شوروی هم پیمان شده و وارد اردوگاه سوسیالیستی شد. در سال ۱۹۵۰، جنگ کره آغاز و چین در صحنهی نبرد کره مستقیما با آمریکا وارد جنگ شد و از این رو روابط چین و آمریکا به دشمنی تبدیل شد. دشمنی دو اردوگاه بزرگ آمریکا و شوروی، اختلاف ایدئولوژیک و توجه دو کشور به منافع و حقوق خود، موجبات سوء تفاهم بین دو کشور چین و ایران را فراهم و مانع بر قراری روابط بین آنها در آن زمان شد. لذا در مدت ۲۲ سال از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۱، ایران جمهوری خلق چین را به رسمیت نشناخت و با جزیرهی تایوان«روابط سیاسی» خود را حفظ کرد و با آن سفیر مبادله کرد. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران همیشه از سیاست آمریکا در جلوگیری از احیای عضویت چین در سازمان ملل متحد پشتیبانی میکرد. در آن زمان چین و ایران علاوه بر محدودیت در تجارت، تقریبا هیچ رفت و آمدی نداشتند. جنگ سرد بین دو قدرت شرق و غرب، ایران و چین را از هم جدا کرده بود[۱۲].
در اواخر قرن بیستم، چین در داخل گرفتار « انقلاب بزرگ فرهنگی» بود و در صحنهی بین المللی نیز برای نبرد با شوروی آماده میشد و همزمان در میدان جنگ ویتنام بهطور غیر مستقیم با آمریکا رقابت میکرد[۱۳]. دوران انقلاب فرهنگی سیاست خارجی چین را نیز تحت تأثیر قرار داد و سفرای چین از اغلب نقاط دنیا، از جمله از همهی کشورهای خاورمیانه، به جز مصر، فراخوانده شدند و مناسبات با حکومتهای منطقه دچار رکود شد[۱۴]. بنا به ضرورت تحولات بین المللی و با تغییر نگرش آمریکا نسبت به چین در آغاز دههی ۱۹۷۰، رژیم شاه نیز فرصت را غنیمت شمرده و با اعزام اشرف پهلوی خواهر دوقلوی خود به چین در ۱۳ آوریل ۱۹۷۱، و سپس فرستادن فاطمه پهلوی خواهر دیگر شاه در روز ۳۰ آوریل همان سال به این کشور، قدم های مثبتی برای آغاز مجدد روابط دو کشور برداشته شد. با میانجیگری پاکستان، نمایندگان چین و ایران در اسلام آباد برای بر قراری روابط سیاسی مذاکرات خود را در روز ۱۶ اوت سال ۱۹۷۱ آغاز کردند.
در سال ۱۹۷۸، موج انقلاب اسلامی علیه رژیم سلطنتی پهلوی در ایران به اوج خود رسید و به زودی حکومت سلطنت پهلوی سقوط و جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد.
روابط چین و ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و اصلاحات و درهای باز در چین
در سال ۱۹۷۹، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را به مورد اجرا گذاشت و با آمریکا روابط سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، به رهبری امام خمینی(ره) انقلاب عظیم اسلامی در ایران به وقوع پیوست و جمهوری اسلامی تأسیس شد. این دو رویداد، ساختار سیاسی بین المللی در اواخر دوران جنگ سرد را دگرگون ساخته و روابط میان چین و ایران را نیز متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با آمریکا رابطهی سیاسی برقرار کرد، در حالی که رویکرد جامعهی سیاسی ایران، از گرایش و وابستگی کامل به غرب به ویژه آمریکا، بهصورت گسترده به سمت استقلال و قطع وابستگی به اجانب و گرایشات دینی و مذهبی و حرکات انقلابی و اسلامی تحول یافت و در نتیجه، روابط و همپیمانی آمریکا و ایران پس از ۳۰ سال به دشمنی تبدیل شد. به عبارت دیگر، سیاستهای چین و ایران در این دوره تقریبا همزمان مخالف جهت یکدیگر به حرکت در آمد. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به سردی گرایید.
اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن، آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، و حمایت قدرتهای جهانی به ویژه غرب و آمریکا از صدام از یکسو، و اعلام بیطرفی چین در آغاز این جنگ از سوی دیگر، کم کم زمینه را برای توسعهی مجدد روابط فراهم ساخت. سیاستمداران چین که از روند وقایع ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید بسیار نگران شده بودند، با اعلام و تعقیب سیاست«نه شرقی نه غربی» توسط جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پید کردند که انقلاب اسلامی ایران موجبات افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد آورد. این اطمینان خاطر زمینه را برای نزدیکی بیشتر این دو کشور فراهم کرد[۱۵].
باتوجه به دیدگاههای مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینهی مبارزه با استیلا طلبی قدرتهای غربی با هم همدردی کرده و از یکدیگر پشتیبانی نمودند. ایران در زمینهی حقوق بشر و مسئلهی تایوان از چین پشتیبانی کرده و چین نیز در مجامع بین المللی، به ویژه در برابر تحریمهای بین المللی و صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که تحت فشار آمریکا علیه ایران صادر میشد مقاومت میکرد. رفت و آمد مقامات عالیرتبهی دو کشور و افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی در این شرایط، زمینه را برای همکاریهای فرهنگی نیز فراهم کرد[۱۶].
امضای قرار داد همکاریهای رسمی فرهنگی میان دو کشور
روابط رسمی فرهنگی بین دو کشور پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، نخستین بار با امضای قرار داد همکاریهای فرهنگی بین ایران و چین که مقدمات آن پیش از انقلاب و در سال ۱۳۵۷ فراهم شده ولی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی به تأخیر افتاده بود، سر انجام در سال ۱۳۶۲ و در سفر رسمی آقای دکتر علیاکبر ولایتی وزیر امورخارجهی وقت به پکن امضا و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی درسال ۱۳۶۳ و رسمیت یافتن آن، در تاریخ ۴/۱۲/۶۳ جهت اجرایی شدن از سوی نخست وزیر وقت به مراکز ذیربط ابلاغ شد. متعاقب این ابلاغ، همکاریهای رسمی فرهنگی، علمی و فنی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین وارد مرحلهی تازهای شد[۱۷].
آغاز فعالیت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پکن
هماهنگی بین دستگاههای فرهنگی و سیاسی کشور برای حضور فعال و رسمی نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پکن، بیش از پنج سال به درازا کشید و سر انجام در اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ خورشیدی، دفتر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در داخل ساختمان سفارت در پکن کار خود را آغاز نمود. از آن زمان تا کنون، هشت برنامهی مبادلات فرهنگی و آموزشی سه ساله بین دو کشور به امضا رسیده و بر اساس آن دهها مورد هفتهی فرهنگی، سمینار، مبادلهی هیئتهای فرهنگی و هنری، نمایشگاههای مختلف هنری، تألیف و ترجمه و انتشار دهها جلد کتاب( از جمله ترجمه و انتشار گنجینهی شاهکارهای ادبی ایران شامل شاهنامهی فردوسی، مثنوی معنوی، دیوان حافظ، گلستان و بوستان سعدی، رباعیات عمر خیام و اشعار رودکی در ۱۸ جلد است که این مجموعه جایزهی دهمین جشنوارهی جایزهی جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و همزمان جایزهی بهترین ترجمهی آثار ادبی خارجی چین را به خود اختصاص داد. دو سری از این مجموعه در سفر آقای جیانگ زمین رییس جمهور وقت چین به ایران در سال ۱۳۸۲، به امضای رؤسای جمهور دو کشور رسیده و اینک در کتابخانههای ملی دو کشور به عنوان نماد دوستی دو ملت نگهداری میشود)، مبادلهی هیئتهای خبری و رسانهای، حضور در جشنوارهها و فستیوالهای سینمایی و هنرهای تجسمی، و… برگزار شده است[۱۸].
همچنین، با استناد به موافقتنامه فرهنگی امضا شده بین دو کشور، تا کنون دهها تفاهم نامه و موافقتنامه میان نهادهای علمی، آموزشی، فرهنگی، هنری و رسانهای دو کشور به امضا رسیده و برنامههای بیشماری در پایتختها و شهرهای بزرگ ایران و چین به مورد اجرا گذاشته شده و رمینه را برای آشنایی هرچه بیشتر دو ملت نسبت به یکدیگر فراهم ساخته است. قرار است در سفر جناب آقای شی جین پینگ رییس جمهور چین به ایران، افزون بر قراردادها و تفاهم نامههای متعدد سیاسی، اقتصادی، تجاری و سرمایه گذاری، سه سند فرهنگی دیگر از جمله نهمین برنامه مبادلات فرهنگی، توافقنامۀ تأسیس مراکز فرهنگی دو کشور در تهران و پکن و تقاهم نامه همکاری مطبوعات و رسانههای دو کشور نیز به امضا برسد و زمینه برای توسعۀ هرچه بیشتر همکاریها و مناسبات فرهنگی و ارتباطات مردم با مردم فراهم گردد. طبعا، تصمیم رهبران دو کشور برای آغاز فعالیت مراکز فرهنگی غیر دیپلماتیک دو کشور نشان دهندۀ عزم راسخ دو دولت برای گسترش مناسبات فرهنگی و قدم بزرگی برای توسعۀ مناسبات فرهنگی بخش خصوصی در کنار همکاری بخشهای دولتی خواهد بود.
پژوهشهای صورت گرفته پیرامون ایران در چین
پژوهش در مورد ایران موضوع مهمی در پژوهش پیرامون منطقهی خاورمیانه در چین است. طبق آمار «فهرست راهنمای آثار و رسالههای پژوهشی پیرامون ایران شناسی در چین» که توسط آقای دکتر یائوجیده[۱۹]ارایه شده است، از سال ۱۹۱۱ تا ۲۰۰۷، تعداد آثار پژوهشی در مورد ایران در چین ۱۵۹۹ مورد است که شامل مقاله، پایان نامه، اثر مستقل و آثار ترجمه شده میباشد. بعد از دههی هشتاد از قرن بیستم، پژوهشگران چینی در زمینهی ایرانشناسی، هم پروژههای مورد درخواست دولت و وزارتخانهها را انجام داده اند و هم پژوهشهای علمی دانشگاهی مستقلی صورت گرفته که علاوه بر اصل انجام پژوهشهای اساسی، هرچه بیشتر با واقعیتها و نیازهای این کشور منطبق بوده است[۲۰]. براساس آمار سایت علمی وزارت آموزش چین، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ جمعا بالغ بر ۴۰۰۰ مورد پایان نامه در مقطع فوق لیسانس و دکتری در مورد ایران، اسلام، تشیع، و خاورمیانه توسط دانشجویان دانشگاههای مختلف چین تدوین شده که بیانگر توجه ویژهی مراکز علمی و دانشگاهی چین به این موضوعات است[۲۱].
براساس آمار غیر رسمی، از ابتدای قرن بیستم تا اوایل دههی ۱۹۹۰، در چین مجموعا، ۶۹۲ عنوان کتاب بهصورت ترجمه(۳۲۰ عنوان) و تألیف( ۳۷۲ عنوان) پیرامون ایران منتشر شده است که شامل موضوعاتی همچون ادبیات کهن، ادبیات معاصر، ادبیات عامیانه و فولکلور، هنر، تاریخ، ادیان ایرانی، اسلام، فلسفه، و سایر موضوعات متفرقه میگردد[۲۲]. البته، در اواخر دههی ۱۹۹۰، به ویژه در دههی نخست قرن ۲۱، تعداد عناوین و موضوعات کتب منتشر شده در مورد ایران در چین، به شدت آفزایش یافته و مسایل سیاسی، اقتصادی، اعتقادی، بین المللی، توریستی و جهانگردی، مسایل نفت و انرژی نیز بر موضوعات پیشین افزوده شده است[۲۳].
همچنین طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران نیز طبق آمار کتابخانهی ملی جمهوری اسلامی ایران، مجموعا ۵۹۳ عنوان کتاب در خصوص چین تألیف و ترجمه شده است که از این تعداد ۲۶۵ عنوان در موضوعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸ عنوان در زمینههای اعتقادی و ادیان چین، ۷۳ عنوان در موضوعات سیاست داخلی و بین المللی این کشور، ۳۴ عنوان به موضوعات اقتصادی، و ۲۸ عنوان به مسایل ورزشی اختصاص یافته است. البته این تعداد تمامی کتابهای منتشره در ایران پیرامون چین را شامل نمیشود، بلکه کتابهایی هستند که در فهرست کتابخانهی ملی ایران قرار دارند. به این تعداد بایستی پایان نامههای دانشگاهها و مقالات علمی و پژوهشی منتشره در مجلات و روزنامهها را نیز بایستی اضافه کرد.
گسترش مراکز ایران پژوهشی در چین
بر اساس اطلاعات گرد آوری شده، در حال حاضر اغلب مراکز پژوهشی ایرانشناسی در چین، در فرهنگستانهای علوم اجتماعی و مراکز دانشگاهی، مؤسسات مطبوعاتی و ادارات دولتی پراکنده هستند. از میان آنها با سابقه ترین مرکز، مؤسسۀ مطالعات آسیای غربی و شمال آفریقا در فرهنگستان علوم اجتماعی چین است. در سال ۱۹۶۴ مؤسسۀ مطالعات مذهبی در بخش علوم فلسفه و جامعۀ فرهنگستان علوم اجتماعی چین ایجاد شد. مؤسسهی مطالعات آسیای جنوب غربی دانشگاه یون نان و مؤسسهی مطالعات خاورمیانه در دانشگاه شمال غربی نیز به ترتیب تأسیس شدند و جزو قدیمی ترین مراکز مطالعات ایران به شمار میروند. هماینک، بیش از ۲۰ مرکز پژوهشی در مراکز علمی و دانشگاهی چینی با دهها محقق و پژوهشگر پیرامون ایران به تحقیق و پژوهش میپردازند.
زمینههای فرهنگی که بایستی مورد توجه بیشتری قرار گیرند
با اینکه خوشبختانه مبادله نامههای جامع فرهنگی بین دو کشور بدون وقفه به امضای طرفین رسیده است، ولی متأسفانه هیچگاه از همهی ظرفیتهای موجود در آنها استفاده نشده و اغلب، مفاد این مبادله نامهها بدون اقدام مانده و به مرحله اجرا نرسیده و یا کمتر مورد توجه واقع شده است( چه آن موادی که اجرای آن مستقیما بر عهده رایزنی فرهنگی بوده و یا مواردی که دیگر سازمانها و ارگانهای داخلی مسئولیت اجرایی کردن آنها را بر عهده داشته اند). ازجمله این موارد میتوان به زمینههای زیر اشاره کرد.
– مبادلهی کارشناسان فرهنگی، هنری، صنایع فرهنگی، و تولید و توزیع صنایع دستی.
– استفاده از تجربیات و اطلاعات و یافتههای جدید دو طرف در زمینههای کتاب، نشریات، عکس و اسلاید، فیلم و میکروفیلم، صنعت چاپ ونشر، و…
– همکاری در زمینههای جهانگردی، مردم شناسی، باستان شناسی، حفاظت از میراث فرهنگی و موزه داری، و مبادله کارشناسان این عرصهها و…
– همکاری کتابخانههای ملی دو کشور و مبادلهی تجارب، نسخ خطی، کتابداری، تحقیقات و آموزش در این زمینهها.
– همکاری و مبادلهی تجارب در زمینهی صنایع چاپ و نشر، نشر الکترونیک، شرکت در نمایشگاههای بین المللی کتاب، ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی، تبادل اطلاعات در زمینهی ادبیات کودکان و نمایشگاه کتاب کودک، و…
– همکاریهای جدی دو طرف در زمینههای مطبوعات و رسانهها( به غیر از موارد خاص محدود)
– همکاری در زمینهی گردشگری و جهانگردی، تبادل اطلاعات، اسناد و مدارک تبلیغاتی، کارشناسان، ایجاد نمایشگاه، فراهم سازی تسهیلات، موارد آموزشی، سرمایه گذاری و…
– همکاریهای مؤثر در زمینههای جوانان، کودکان، زنان و برگزاری دورههای تخصصی و کارگاهی مشترک در این زمینهها.
– مبادلهی هیئتهای ادبی، نویسندگان، شعرا، هنرمندان، و…
– برگزاری سمینارهای فرهنگی، هنری، ادبی، اجتماعی مشترک و بین المللی.
– انجام پروژههای علمی – پژوهشی در زمینهی مسایل و مشترکات فرهنگی- تاریخی.
– همکاری مؤثر در زمینههای آموزشی- دانشگاهی، تربیت و تعلیم، مبادلهی کارشناسان آموزشی و مبادلهی تجارب و یافتههای جدید علمی، اجرای پروژههای تحقیقاتی مشترک در این زمینه و برگزاری سمینارها و سمپوزیومهای مشترک در این عرصهها.
– همکاریهای مشترک در زمینههای هنر و صنعت سینما و تولید فیلم و سریال مشترک.
– همکاری سازمان های مردم نهاد دو کشور در تمامی زمینههای فرهنگی، هنری، علمی، آموزشی و…
موارد ذکر شده در بالا زمینههایی هستند که در مبادله نامههای امضا شده بهصورت رسمی قید و مورد توافق واقع شده است، و الا زمینههای همکاری و ظرفیتهای فوق العاده زیاد دیگری نیز وجود دارد که به دلیل عدم ارتباط فعال کارشناسان و دست اندر کاران فرهنگی بخشهای دولتی و خصوصی مورد غفلت واقع شده و فرصتهای زیادی از دست رفته و میرود.
نتیجه گیری، پیشنهادها و راه کارها
روابط فرهنگی میان ایران و چین، دیرینه، همه جانبه، مستمر، و در طول تاریخ تأثیر گذار بوده و شاه بیت این روابط، مبادلات فرهنگی، هنری و دینی بوده است. در دوران معاصر هم اجرای سیاست اصلاحات در چین و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از یکسو، و تغییر و تحولات بین المللی و دیدگاههای مشترک حاکمان دو کشور نسبت به مسایل بین المللی از سوی دیگر، روابط و مناسبات سیاسی دو کشور را در خیلی از عرصههای دو جانبه، منطقهای و بین المللی و موضعگیریها و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی؛ همگرا، همسو و همجهت کرده و رهبران و ملتهای دو کشور را به هم نزدیکتر ساخته است. باید به این زمینهها سه فرصت عظیم اخیرا ایجاد شده برای توسعۀ مناسبات و همکاریهای فرهنگی را اضافه نمود که یکی اعلام طرح بزرگ احیای جاده ابریشم از سوی دولت چین؛ دوم فرصت پیش آمده دوران پسا تحریم و اجرای توافق برجام؛ و سومی نیز بحران فراگیر جریانهای تکفیری و تروریستی است که امنیت و منافع دو کشور را نشانه گرفته و اهمیت و ضرورت همکاریهای مشترک دوجانبه و منطقهای را دوچندان نموده است. با توجه به سابقهی دوستی تاریخی و روابط دیرینهی فرهنگی میان دو کشور در گذشته، و همراهی و همسویی و دیدگاه های مشترک کنونی، توسعهی همه جانبهی این مناسبات، به ویژه روابط فرهنگی امری لازم و ضروری به نظر میرسد. برای تحقق چنین امری، بستر سازیهای اولیهی توسعهی همکاریها از سوی مقامات و مسئولان دو کشور لازم است که برخی از این زمینه ها به شرح زیر است.
۱- ابتدا لازم است نگاه مسئولان و تصمیم گیران کلان ارتباطات فرهنگی نسبت به چین با واقعیتها و جایگاه جدیدی که این کشور در عرصهی فعالیتهای فرهنگ بین الملل پیدا کرده است انطباق یابد. با نگاه سنتی به چین و یا آن را در کنار کشورهای دست چندم دیدن، وضعیت فعالیتهای فرهنگی ما در چین را بهبود نخواهد بخشید. امروزه چین در کنار جهانی کردن اقتصاد خود وسهم خواهی سیاسی از عرصههای بین المللی، بدنبال ارایه نظریه، مدل و نشان خاص فرهنگی خود است و برای رسیدن به این هدف سرمایه گذاریهای کلان مادی و معنوی میکند. بدون در نظر گرفتن این واقعیت، تعامل فرهنگی با این کشور قرین به صواب نخواهد بود.
۲- با توجه به گستردگی و وسعت زمینههای کار و همکاریهای فرهنگی بین دوکشور، نهادهای دولتی از جمله رایزنی فرهنگی، هرچند بر عده و عدهی آنها هم افزوده شود، به تنهایی از عهدهی آن بر نخواهند آمد. برای دستیابی به این هدف، نیاز به عزم ملی و همکاری و معاضدت تمامی مراکز و هم افزایی توان فرهنگی همهی دلسوزان کشور اعم از بخش دولتی و بخش خصوصی و مساعدت و همکاری سازمانهای مردم نهاد و سایر بخشهای سیاسی و اقتصادی کشور برای اجرایی کردن تمامی موارد پیش بینی شده در مبادله نامههای فرهنگی و افزایش زمینههای همکاری و ظرفیت و توان بالقوهی آنان دارد.
۳- مشارکت فعال بخشهای علمی و پژوهشی کشور و همکاریهای تنگاتنگ آنها با مراکز علمی – تحقیقاتی چین و اجرای پروژههای مشترک پژوهشی و همکاریهای علمی و آموزشی، مبادلهی استاد و دانشجو، برگزاری نشستها و سمینارهای مشترک، اعطا و استفاده از فرصتهای مطالعاتی، تغذیهی فکری و فرهنگی مؤسسات مطالعاتی دو کشور و تأمین منابع مطالعاتی آنان و اطلاع رسانی فعال و سریع و مبادلهی هیئتهای علمی و فرهنگی، میتواند علاوه بر تقویت روابط و تصحیح شناخت از یکدیگر، به کشف زمینههای مشترک فرهنگی ناشناخته و بالا بردن توان همکاریهای علمی – فرهنگی بیانجامد. راه اندازی مراکز متعدد چین شناسی در کشور و فعال سازی مراکز موجود و تقویت آنها برای انجام مطالعات عمیق برای شناخت درست ابعاد مختلف فرهنگی، هنری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم دو کشور است که میتواند منافع ملی و همه جانبهی دو طرف را در آینده بهتر تأمین کند.
۴- زبان و ادبیات فارسی و هنر دو زمینهی اساسی هستند که میتوان از این دو برای گسترش تعامل و مناسبات فرهنگی با چین به نحو احسن استفاده کرد و دولت چین نیز نه تنها نسبت به این دو مقوله حساسیتی نداشته، بلکه از آن استقبال نیز میکند. همچنین تقویت ایرانشناسی و تأمین منابع و مواد مورد نیاز مراکز علمی و پژوهشی در این موضوعات به شدت توصیه میشود.
در این زمینه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به دلیل ویژگیها و مسئولیت قانونی خاصی که برعهده دارد، میتواند و باید، بیش از دیگر مراکز و سازمانها به این موضوع اهمیت داده و برای آن سرمایه گذاری کند و با بسیج امکانات سایر نهادها و مراکز داخلی فعال در عرصهی فعالیتهای فرهنگی خارج از کشور، عقب افتادگی گذشته را جبران نماید.
[۱] – Zhang Yiping, Story of the Silk Road,hina intercontinental Press,2005.
[۲] – The Golden Silk Road, National Tourism Administration of the People’s Republic of China, No date.
[۳] – وانگ فِنگ، جادهی ابریشم و مبادلات فرهنگی بین چین و ایران، سایت رایزنی فرهنگی سفارت جمهور یاسلامی ایران در چین.
[۴] – Ibid.,P48.
[۵] – طبق اسناد و مدارک تاریخی چین، تنها در شهر چانگاَن(شی اَن کنونی)، در دوران حاکمیت سلسلهی تانگ، بیش از پنج هزار ایرانی زندگی می کردند و در این شهر یک میدان هنری وجود داشت که همه روزه علاوه بر عرضهی انواع کالاهای ایرانی، برنامههای مختلف فرهنگی و هنری مختلفی توسط هنرمندان ایرانی ارایه می شد و مقامات کشوری و لشکری و درباریان امپراتوری چین برای خرید و تماشای برنامههای هنری همچون موسیقی، نقالی، نمایش مد و لباس، آتش بازی و نمایشهای آکروباتیک به این میدان می آمدند.
[۶] – از ۵۶ نژاد و قوم ساکن در چین، ده اقلیت را مسلمان تشکیل میدهند که قومهای هویی و سالار جزو این اقلیتها محسوب میشوند. مشهور است که قوم هوی از پدران مسلمان مهاجر ایرانی و عرب که با زنان چینی ازدواج کرده اند تشکیل شده و قوم سالار کاملا یک گروه ایرانی مهاجر بوده اند که به سرزمین چین کوج کرده و در مناطقی از غرب این کشور ساکن شده اند.
[۷] – امیری کیومرث، زبان فارسی در جهان- چین، انتشارات دبیرخانهی شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، تهران، ۱۳۷۸٫
[۸] – آذری علاء الدین، تاریخ روابط ایران و چین، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۷٫
[۹] – همان. صص ۱۰۱ و ۱۰۲٫
[۱۰] – هوالی مینگ، شصت سال روابط چین نوین و ایران، مجلهی مطالعات آسیای غربی و آفریقا، فرهنگستان علوم اجتماعی چین، شماره ۴ سال ۲۰۱۰٫
[۱۱] – هوالی مینگ، شصت سال روابط چین نوین و ایران، مجلهی مطالعات آسیای غربی و آفریقا، فرهنگستان علوم اجتماعی چین، شماره ۴ سال ۲۰۱۰٫
[۱۲] – همان.
[۱۳] – Huang Hua, Huang Hua Memoirs, foreign languages Press, 2008.
[۱۴] – امیدوار نیا محمد جواد، چین و خاورمیانه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، ۱۳۶۸، ص ۳۴٫
[۱۵] – امیدوار نیا، همان.
[۱۶] – هوالی مینگ، همان.
[۱۷] – سابقی علی محمد، مروری بر دو دهه فعالیت فرهنگی رسمی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری خلق چین( نقاط قوت و ضعف)، ارایه شده در نشست بررسی روابط فرهنگی ایران و چین، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سال ۱۳۸۷
[۱۸] – گزارشهای رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در پکن، موجود در آرشیو اداره کل آسیا و اقیانوسیه، سازمان فرهنگ و اترتباطات اسلامی.
[۱۹] – مراجعه شود به ( مجموعه مقالات ایرانشناسی در چین) به قلم آقای دکتر یائو جیده/ ادره نشریات خلق نینگ شیا/ سال ۲۰۰۸/ص ۲۳۷-۳۲۴٫
[۲۰] – یانگ شینگ لی، شصت سال پژوهش پیرامون ایران در چین، مجلهی مطالعات آسیای غربی و آفریقا، فرهنگستان علوم اجتماعی چین، شماره ۴ سال ۲۰۱۰٫
[۲۱] – گزارش رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در پکن، سال ۱۳۸۸٫
[۲۲] – یوان وِنچی، فهرست کتب و مقالات فارسی تألیف و ترجمه شده به زبان چینی از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۹۲، انتشارات فرهنگستان علوم اجتماعی چین، پکن، ۱۹۹۴٫
[۲۳] – مشاهدهی حضوری نویسنده از سال ۱۳۷۹ تا کنون.