این سوال پیش میآید که آیا شی به استالین شباهت دارد که طی دهه ۱۹۳۰ دست به تصفیههای گستردهای زد. رهبری که کاملاً رقبا را از بین برده و سیستم را ترسانده است و تا زمانی که بتواند وظایف خود را در این سمت انجام دهد، در آن باقی خواهد ماند. کسی که جنگ برای جانشینی اش به عنوان یک میراث از دوران وی باقی خواهد ماند.
اندیشکده استرالیایی «lowy» نوشت: شی جین پینگ پس از اینکه تقریباً نه سال ریاست جمهوری چین را برعهده دارد، اکنون به عنوان شخصیتی مهم در سیستم سیاسی این کشور مطرح است. کسی که عهده دار فرماندهی ارتش و حزب کمونیست چین است و سیاستگذاریهای دیپلماتیک و اقتصادی این کشور را تدوین میکند. واقعیت این است که او همهی رقبا را به حاشیه رانده است، در حالی که دستیابی وی به قدرت، اجماع سیاسی نخبگان را خدشه دار کرده و هنجارهای تقسیم قدرت را که از دهه ۱۹۸۰ تکامل یافته بود، از بین برده است. وی محدودیتهای ریاست جمهوری را از بین برده و تا کنون از معرفی جانشین خود برای این سمت و سایر مناصب رهبری امتناع ورزیده است. شی با وجود اصلاحات سیاسی چهار دهه گذشته مبنی بر انتقال منظم و مسالمت آمیز قدرت، اقتدار خود را محکم کرده است. با این کار، وی چین را به سمت بحران بالقوه بی ثباتی سوق داده، بحرانی که پیامدهای عمیقی برای نظم بین المللی و تجارت جهانی دارد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: حال این سوال پیش میآید که آیا شی به استالین شباهت دارد که طی دهه ۱۹۳۰ دست به تصفیههای گستردهای زد. رهبری که کاملاً رقبا را از بین برده و سیستم را ترسانده است و تا زمانی که بتواند وظایف خود را در این سمت انجام دهد، در آن باقی خواهد ماند. کسی که جنگ برای جانشینی اش به عنوان یک میراث از دوران وی باقی خواهد ماند. همچنین این سوال مطرح است که آیا سیستم چین یک واکنش قوی علیه قدرت همه جانبه او ایجاد خواهد کرد. آیا او مجبور خواهد شد که زودتر از دفتر ریاست جمهوری خارج شود یا حداقل تحت فشار قرار خواهد گرفت تا یک جدول زمانی برای ترک سمتش تعیین کند؟ همچنین این سوال مطرح است که گزینههای شی برای در پیش گرفتن یک مسیر میانی بین این سناریوها مشتمل بر یک جانشینی منظم طی ۵ تا ۱۰ سال آینده چیست؟
انتقال مسالمت آمیز و منظم قدرت
انتقال صلح آمیز قدرت گرچه در دموکراسیهای مدرن تا حد زیادی امری بدیهی تلقی میشود، اما همچنان منشا تضاد و بی ثباتی در سراسر جهان است. همانطور که تلاش اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا برای بی اعتبار کردن پیروزی انتخاباتی رئیس جمهور جو بایدن نشان داد، حتی در سیستمهای دموکراتیک با رویههای قانونی قوی و کنوانسیونهای دیرینه حاکم بر انتقال صلح آمیز قدرت نیز جانشینی میتواند نسبت به آنچه تصور میشود خطرناکتر باشد. از مالزی گرفته تا کره شمالی، بروندی و روسیه، محدودیتهای قانونی و سیاسی ناکافی به متصدیان اجازه میدهد تا برای مدت زمان نامعلومی، اغلب به طور نامحدود در قدرت باقی بمانند. در جاهایی که روندهای قانونی قویتر است، رهبرانی که قصد دارند در سمت خود باقی بمانند اغلب به صورت پیشگیرانه مخالفان سیاسی را کنار میگذارند یا حتی به زندان میاندازند. به طور کلی، تلاش برای دستیابی به قدرت نامحدود میتواند بحرانهای جانشینی، چالشهای رسمی رهبری یا کودتاهای شدید نظامی را تحریک کند.
چین نیز از این واقعیتها در امان نیست. بروس دیکسون به عنوان یک دانشمند جانشینی رهبری را درام اصلی سیاست چین تقریباً از ابتدای جمهوری خلق در سال ۱۹۴۹ تا کنون توصیف میکند. به طوری که سابقهی نزاع برای جانشینی رهبری در این کشور به اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی و زمان مائو برمی گردد. وقتی که لین بیائو، جانشین بالقوهی مائو هنگام فرار از چین در سال ۱۹۷۱ در یک سانحه هوایی مرموز از بین رفت. لیو شاوقی جانشین بالقوه دیگر مائو نیز کنار زده شد و توسط گارد سرخ مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در اواخر سال ۱۹۷۶، باند چهار نفره فقط چند ماه پس از مرگ مائو دستگیر شد. هوآ گوئوفنگ، جانشین انتخاب شدهی مائو نیز در اواخر دهه ۱۹۷۰ توسط دنگ شیائوپینگ کنار گذاشته شد. هوو یوبانگ و ژائو زیانگ، دو رهبر منتخب دنگ برای به عهده گرفتن مسئولیت رهبری حزب کمونیست چین نیز در اواخر دهه ۱۹۸۰ در میانهی آشوبهای سیاسی شدید و درگیریهای نخبگان از به دست گرفتن قدرت منصرف شدند. چنین بحرانهای رهبری که در سطوح مختلف رخ میدهد، خطرناک است. مهمترین خطرش این است که این بحران ها، افشای اختلافات در میان نخبگان حاکم را به دنبال دارد و بی ثباتی را در کشور افزایش میدهد.
با نگاهی به گذشته میتوان گفت که مدتهاست بی ثباتی از ویژگیهای سیاست چین است. طبق گفته وانگ یوهوا از دانشگاه هاروارد، از ۲۸۲ امپراتور حاکم بر ۴۹ سلسلهی چین، تقریباً نیمی از آنها با قتل، سرنگونی، اجبار به استعفا یا خودکشی برکنار شده اند. فقط کمتر از نیمی از آنها جانشین خود را تعیین کردند و اکثریت آنها این کار را در سالهای آخر سلطنت خود انجام دادند. مهم اینکه، این جانشینان بالقوه مرتباً توسط نخبگان سیاسی رقیب به قتل میرسیدند.
در حالی که پیامدهای جنگهای قبلی سلطنتی چین تا حد زیادی محدود به مرزهای این کشور بود، تأثیر جهانی بحران جانشینی چین در قرن بیست و یکم بسیار زیاد خواهد بود. در زمان شی جین پینگ، احتمال بحران جانشینی هر روز بیشتر میشود، زیرا او بر خلاف تلاشهایی که طی دههها در زمینهی هنجارسازیهای سیاسی البته به صورت ناقص و محدود در این کشور صورت گرفته است، همچنان به تمرکز قدرت سیاسی و شخصی سازی حکومت خود ادامه میدهد. وی از زمان روی کار آمدن در اواخر سال ۲۰۱۲، محدودیتهای اندک رسمی و کنوانسیونهای عملی را که برای کاهش مبارزات رهبری در دوران پس از مائو به کار گرفته شد، از بین برد. در حال حاضر، شی و رهبران ارشد پکن در مورد مدت زمانی که وی قصد دارد در قدرت بماند، سکوت کرده اند. از سوی دیگر، با توجه به حساسیت موضوع، فقط تعداد معدودی از مقامات ارشد حزب میتوانند از برنامههای بلند مدت شی اطلاع داشته باشند.
شی مهمترین شخصیت سیاسی در کشوری است که بیشترین جمعیت جهان را دارد، دومین اقتصاد بزرگ دنیا به شمار میرود، دومین نیروی نظامی فعال در جهان است و همچنین زرادخانه سلاحهای هستهای در حال رشد را دارد. بنابراین، بی ثباتی در این کشور به بی ثبات سازی اقتصاد جهانی منجر میشود و اثراتی بر ۱۴ کشوری که دارای مرز مشترک زمینی با چین هستند، دارد.
واقعیت این است که سیاستمداران چینی همواره نگران بحرانهای جانشینی در این کشور بوده اند و تلاش داشته اند که راهکارهایی ارائه دهند. اما این راهکارها کافی نیستند. به طور مثال، اعمال محدودیتهای دورهای دنگ شیائوپینگ برای دفتر ریاست جمهوری که در سال ۱۹۸۲ ارائه شد، بسیار جزئی هستند و محدودیت اندکی را بر قدرت رئیس جمهور اعمال میکنند. به طوری که دنگ حتی پس از بازنشستگی رسمی، همچنان غالبترین شخصیت در سیستم سیاسی چین بود.
اصلاحات در سیستم سیاسی چین معنادار بوده است و همواره در راستای ممانعت از قدرت گیری یک شخص خاص بوده و تلاش داشته است که رهبری جمعی را جایگزین آن کند که البته موفقیت چندانی کسب نکرده است.
با توجه به تمامی آنچه در بالا گفته شد، میتوان این طور نتیجه گرفت که بر اساس شواهد موجود، بحران جانشینی پس از شی جین پینگ اجتناب ناپذیر خواهد بود. از آنجائیکه محدودیتهای قانونی موقت بر قدرت وی بسیار ناچیز است و شی از تعیین جانشین برای خودش اجتناب میکند، باید انتظار بروز بحران را پس از وی داشت. حال باید منتظر بود و دید که آیا سیستم سیاسی این کشور چارهای برای این مشکل خواهد اندیشید یا خیر. به ویژه با توجه به تأثیرات بی ثباتی در چین بر نظم بین المللی این موضوع بیش از پیش اهمیت مییابد.