بازتاب سینمای ایران در چین؛ چینی ها انگشت بر دهان ماندند
مصاحبه تفصیلی روزنامه صبا با حسین خلیفی عضو انجمن دوستی ایران و چین و فعال فرهنگی ایرانی مقیم چین درباره بازتاب سینمای ایران در چین
مقدمه: سینمای چین دوره جدی فعالیت خود را از سال ۱۹۰۵ آغاز کرد
که اکثر آثار این دروه، در واقع ادای دینی بود به سنت های اصیل
نمایشی چین بود. از سال ۱۹۲۰ سینمای این کشور به مدت دو دهه
وارد دوران طالیی اول خود شد که از آن به دوران توسعه سینمای چین هم یاد
می شود. این دوره دو مشخصه برجسته داشت اول بازگشت سینماگران چینی
از آمریکا و دوم ورود گروهی فیلم ساز آمریکایی به چین، که ماحصل آن حضور
ایدههای ایدههای چپگرایانه در سینمای این کشور بود که تحولی در مضمون
فیلم های دهه ۳۰ ً چین رقم زد، فیلم هایی که خصوصا مونتاژ آن ها به شدت تحت
تأثیر آموزههای صورت گرایان روس همچون آیزنشتاین بود تا اینکه با حمله ژاپن
به کشور چین در سال ۱۹۳۷ دوران طالیی اول سینمای چین پایان یافت و مدتها
بعد، پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم سینمای چین وارد دوران طالیی دوم
خود شد. روند تاریخیایی که سینمای چین در طول این سال ها از سرگذرانده
بیانگر این است که سینمای چین در تمام این دوران، هیچ گاه از خواستگاههای
فرهنگی و سنتی خود به دور نبوده است و این نکته برمیگردد به وجه اشتراکی
که دولت این کشور با سینماگران خود داشته است. و این مطلب میتواند درسی
باشد برای سینمای ایران؛ سینمایی که همیشه از دو دسته بودن دولت و سینماگر
رنج برده و می برد، اتحادی که اگر برقرار شود رمز شکوفایی سینمای ایران خواهد
بود. خبرنگارصبا در این پرونده با حسین خلیفی فعال فرهنگی ایران در کشور
چین درباره سینمای ایران و چین به گفتوگو نشست،در این گفتوگو خلیفی به
صبا از تجربههای فرهنگی که در این کشور داشته و همچنین مواجه مردم چین
با سینما گفت که در ادامه میخوانید.
حسین خلیفی کیوی، عضو انجمن دوستی ایران و چین، از ســال ۲۰۰۶ در چین زندگی میکند و از
سال ۲۰۱۰ ،به کار فرهنگی در این کشور مشغول است. او دانشآموخته
زبان چینی از دانشگاه شهید بهشتی است و در حال حاضر به عنوان یکی
از نمایندگان سینمای کشور در چین فعالیت فرهنگی و هنری دارد.
گرفتاریهای که بعضا کارگردانــان ایرانی در پرداخت به
موضوعات دارند، آیا در چین هم برای اهالی سینمای این کشور
وجود دارد؟
به هر حال هر کشــوری دارای قانون ها و قواعد خاص به خودش
اســت، هیچ کشــوری را در جهان پیدا نخواهید کرد که مدعی باشد
دست هنرمندان را در پرداخت به موضوعات و پردازش آن ها باز خواهد
گذاشت، خصوصا وقتی یک فیلم قرار باشد معرف فرهنگ، سنت و آداب
رسوم یک کشور باشد و بخواهد در سطح بین المللی در دنیا به رقابت با
آثار دیگری از دنیا فعالیت کند. به همین صورت کشور چین هم مانند
کشور ایران قائل به ممیزی و رعایت برخی موارد است که از آن به نام
سانسور هم یاد می شود البته خطوط ممیزی در هر کجای دنیا با توجه
به پیش زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی متغیر است.
مثال در کشور چین یکی از پررنگ ترین ممیزی ها فرهنگ مردم این
کشور است و کارگردانان این کشــور اجازه ندارند فقر را نشان دهند
درست برعکس فیلم های ایرانی که فقط فقر را نشان میدهند!
پس با این حساب روند اداری تائید متن تا ساخت اثر در چین
هم مانند ایران است؟
بله درست به همین منوال که در ابتدا سیناپس را به دستگاه مربوط
ارائه می دهند و سپس مرحله به مرحله تا ساخت اثر پیش میروند.
سینمای مستقل چین چگونه عمل میکند؟
سینمای چین دولتی و یا نیمه دولتی است و صادقانه اگر بخواهیم
این مسئله را با ایران مقایســه کنیم، فیلمسازان ایرانی شرایط بسیار
آزادتری را در پرداخت و ســاخت به موضوعات مورد عالقه اشــان را
تجربه میکنند. همان طور که سینماگران ایرانی در آثارشان تنوعی
از موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارند و به راحتی معضالت
اجتماعی خصوصا فقر را نشان می دهنددر حالی که در سینمای دنیا
این تنوع از پرداخــت به موضوعات مختلف در همــه زمینه ها دیده
نمی شود. چرا که مسئولین کشــورها پذیرفتهاند یکی از مهم ترین
کارکردهای سینمای امروز، این است که پنجره ای است که توسط آن
کشورهای دیگر آن ها را ببینند، پس آنها با توجه به سیاستگذاری های
کوتاه مدت و بلند مدت شان آنچه را که به صالح کشور هست را نشان
می دهند، عالوه بر این مصرف داخلی خود را نیز با همین معیار، تولید
و انتشار میدهند.
باتوجه به تجربهای که از زیست در کشور چین داشتهاید
معضالت جامعه چین در ســینمای این کشور انعکاس یافته
است یا خیر؟
شاید در چین هم مانند هر کشوری معضالتی کوچک یا بزرگ وجود
داشته باشد اما به هر حال تصمیمگیری مبنی براین است که این مسائل
را نباید در سینما نشان داد و با توجه به هدف گزاری آنچه را که به صالح
جامعه و دید جهانی است، نشان میدهند که در آن به برخی معضالت
هم ممکن است بپردازند. شاید هم برای این مسئله دلیل دیگری هم
بتوان در نظر گرفت اینکه هنرمندان و ســینما گران چینی به نسبت
ایرانیها، نمی توانند به خوبی مشکل را تعریف کنند و یا روایتگران خوبی
در این زمینه نیستند به همین خاطر به سراغ این مسائل نمیروند. باید
پذیرفت در زمینه روایتگری و هنری سینمای ایران حرف های زیادی
در جهان داشته و دارد به همین حساب از نظر هنری سینمای ایران در
دنیا پیشرو است هرچند به نسبت سینمای چین و دیگر کشورها در
پرداخت و جذب مخاطب گیشه هنوز عقب هستیم.
سینمای ایران در جهان چه نمایهای دارد؟
تخصص سینمای ایران درپرداخت بسیار احساسی به موضوعات
خانوادگی اســت، کارگردانان ایرانی در اینکه احساس مخاطب را باال
آورده و اشک را از چشم او جاری کنند، متبحرند. این قدرتی است که در
سینمای جهان کمتر دیده میشود! البته این مسئله ریشه در زیست و
زندگی در محیط جغرافیایی ایران دارد. به طور کلی شاید سینمای ایران
را بتوان در دو گونه بررسی کرد؛ سینمای آرت و سینمای تجاری، مسلما
ســینمای آرت ایران در دنیا و همین طور در چین طرفداران زیادی
دارد، سینمای آرت ایران ویترین کشــور ما در جهان است به همین
دلیل برداشتهای ذهنی که از ایران در نگاه مخاطب عام جهان شکل
گرفته در همان حد باقی مانده است. تصور اینکه مردم ایران زندگیهای
معمولیتر، بهتر و یا حتی الکچریتری دارند از نظر مردم جهان دور
از ذهن است. مردم عام به نگاه آرتیستی که کارگردان به موضوع فیلم
دارد بی اطالع هســتند و مرز میان فیلم هنری و غیر هنری را درک
نمیکنند، به همین دلیل این سینما هم خوب است و هم بد. این فیلمها
پرداخت خوب و احساسی به موضوع دارند و روی تماشاگر از هر نقطه
از جهان تاثیر گذارند اما در ادامه ویترین خوبی از ایران را در جهان به
نمایش نمیگذارند. مخصوصا درکشورهای که اطالعاتی کمی درباره
ایران دارند. به طور مثال فیلم برادران لیال در سی و پنجمین، فستیوال
خروسطالییچین که هم ردیف جشنواره فجر در ایران است به عنوان
افتتاحیه جشنواره به اکران درآمد و با اقبال خوبی هم مواجه شد، اما
چینیها نگاه شان پس از تماشای این فیلم به ایران بسیار محقرانهتر
شد و زندگی در ایران را همان طور در حالت کپرنشینی و جدالهای
خانوادگی، بیاحترامی فرزند به پــدر و مادر تصور کردند در حالی که
ویژگیهای این فیلم در نمایش احساســات و تلفیقی از کاراکترها با
چالشهای متنوع و عمیق درقامت یک خانــواده محفوظ مانده بود
طوری که هنرمندان چینی از نمایش این فیلم انگشت بر دهان مانده
بودند. اما همه اینها دلیل نمیشود که بکراند ذهنی خود را درباره ایران
و زندگی در ایران تغییر دهند. چینیها بعد از تماشای این فیلم زندگی
در ایران را هر طوری که در فیلم دیده بودند متصور میشوند و این به
لحاظ تصویری در ذهن چینیها خوب و شکل یافته نیست.
معموال چه آثاری از سینمای ایران در چین با اقبال مواجه
می شوند؟
ما چند فیلم داریم که برندهای فیلم ایران هستند، بچههای آسمان
مجیدی در دانشگاهها تدریس میشود و یکی از درسهای دانشگاهی
است که همه دانشــجویان هنر و بازیگری باید این درس را بگذرانند.
فیلمهای مختلف اعم از فیلمهای فرهادی که در ســطح دنیا جایزه
اسکار دریافت کردند برندهای فیلمهای ایران هستند. از لحاظ هنری و
بازیگری همه چینیها و کسانی که در کار فیلمسازی هستند، میدانند
و میفهمند که بهترین فیلم را از نظر اثر هنری دارند، چون ایرانیها با
امکانات کم بهترین فیلمها را میسازند و چینیها خیلی دوست دارند
این مورد را کشــف کنند و میخواهند بدانند از چه راههایی میتوان
فیلمهای محتوای هنری و کمهزینه ســاخت. به هرحال کارگردانان
ایرانی و جامعه ایران خیلی باهوشتر هســتند و میتوانند با امکانات
کمتر بهترین صحنهها را خلق کنند. درکنار بازار هنری بحث تجاری
برای سینمای ما یک جایگاه برجسته دارد. چینیها وقتی میخواهند
به تماشای یک فیلم بنشینند ترجیح میدهند از فضای موجود خارج
شوند و وارد فضای مفرحتر شــوند یا احساسات آنها برانگیخته شود و
درعینحال نمیخواهند تفکر زیادی در این مورد داشته باشند. دوست
دارند در یک فضای کامال شاد فیلم را ببینند و خوشحال شوند. ما در
فیلمهای خود دیالوگ زیاد داریم و در عین حال این دیالوگها مفاهیم
عمیقی دارند و بهعنوان یک تماشاگر چینی زمان زیادی میبرد تا مفهوم
فالن دیالوگ را درک کنند، در عین حال فیلم بهطرف جلو پیش میرود
ولی مفاهیم جمالت قبلی هنوز برایش قابلهضم نیســت. این باعث
میشود که مفهوم دقیق فیلم یا سلسلهمفاهیمی آن از دست بیننده
خارج شود. به همین خاطر چینیها میگویند که ریتم فیلم ایران کند
است. این بدان معنا نیست که سرعت فیلم پایین است به این معناست
که مخاطب چینی باید فیلم را متوقف کند، فکر کند و به صحنه بعدی
برود و این نیز غیرممکن است. غالبا یک چنین فیلمهایی با اینکه خیلی
هنری هستند و مفاهیم عمیقی دارند ولی بیننده چینی نمیتواند با آن
ارتباط برقرار کند. البته مطلبی که عرض میکنم تحلیل بازار فیلم است
و در این بین فیلمهای خاص نیز با توجه به مفاهیم عمیق، چینیها را
تحتتاثیر قرار میدهند.
سینمای چین در دهه اخیر رکورد خوبی را از نظر فروش در
بازارهای تجاری فیلم دنیا ثبت کرده است، شما این مسئله را
مدیون چه استراتژی در سینمای این کشور میدانید؟
جمعیت، چین کشور پر جمعیتی است و در هر اکران فیلم اگر تنها
یک درصد از مردم این کشور به تماشای اثری بنشینند، فروش فیلم
تضمین شده است. البته این کشور به تناسب مصرف کنندهای که در
داخل داشته در دهه اخیر دست به تولید آثاری زده است که سازگار با
فرهنگ و عالیق مردم کشور چین است و به تناسب کیفیت تولید را
ساخت اثر افزایش داده است. درباره جمعیت چین یک توضیح کلی
بدهم که سرعت رشد کشور چین و فشارهای مختلف کاری که مردم
بهخاطر پیشرفت خودشان با آن روبهرو هستند، باعث شده که مردم
گرایش به سمت کتاب و فیلم پیدا کنند تا وارد فضای دیگری شوند. با
علم به این امر آن محصوالتی میتوانند موفق شوند که بتوانند آنها را وارد
آن فضا کنند مثال برای چینیها بهترین فیلمها در حوزه خانواده متعلق
به ایران است. همه این را میدانند و این برند ایران است که میگویند
ایرانیها با هزینه کمتر میتوانند دل ما را تکان بدهند یعنی از حالت
یکنواختی بیرون بیاورند و با احساســات طرف بازی کنند. همچنین
مردم این کشور، در دنیا جزء ملتهایی هستند که کتاب میخوانند و
با توجه به اینکه چینیها ایران را بهعنوان کشور تاریخی میشناسند،
هر کتابی که تاریخ ایران را نشان دهد ۱۰۰درصد مورد استقبال قرار
میگیرد اما چون چینیها درباره ایران و حــال ایران هیچ اطالعاتی
ندارند پس هر اطالعات یا هر کتاب درباره حال حاضر ایران باشــد در
چین مطلوب است. چینیها مردم کتاب خوانی هستند درست است
که فضای مجازی وجود دارد اما باز هم کتابخانههایشان شلوغ است و
نمایشگاههای کتابشان هم بسیار مورد استقبال قرار میگیرد.
چه کتابهایی در چین مورد توجه قرار میگیرد؟
کتابهایی همچون کتابهای ســعدی، حافظ، نظامیگنجوی یا
شاهنامه که طبیعتا مشتری خاص خود را دارد. البته این مدل عرضه و
معرفی این جنس کتاب، نگاه افرادی است که در زمینه تجارت صادرات
کتاب مشغول هستند. درحالی که باید کتابهایی را معرفی کنیم که
به روزگار امروز ما مربوط است؛ کتاب هایی از احواالت زندگی روزمره
مردم ایران و اینکه چگونه فکر میکنند.
آیا عرضه رمانهای ایرانی در کشور چین که مورد استقبال
قرار میگیرد؟
با توجه به اینکه جمعیت چین خیلی زیاد اســت برای همه چیز
اینجا مشتری وجود دارد. نویســندگان کتابهای مختلف در چین
که رمان را مینویســند هر شب پنج خط مینویســند و در فضاهای
مجازی یا اپلیکیشنهای داســتانی بارگذاری میکنند یا هر ۱۵ روز
یکبار پنج صفحه از رمان خود را مینویســند و در این فضا بارگذاری
میکنند. برخی از آنها به حدی مخاطب دارند که این مخاطبان حاضر
هستند مبالغ زیادی را بپردازند تا بدانند آخر این رمان چه میشود. اگر
رماننویسهای ما و افرادی که در این زمینه هســتند بتوانند توسط
ناشران مختلف به این بازارها دسترسی پیدا کنند، در نشر اتفاقات خوبی
میافتد و میتوانیم فرهنگ خود را بهتر و بیشتر گسترش دهیم. البته به
نظر من هر کشوری برای خود برندی دارد. اگر ما بگوییم که در رمانهای
عاشقانه اول هستیم شاید قبول نکنند ولی ما اگر بگوییم با داستانهای
هزار و یک شب برند هستیم، همه باور میکنند. پس هر کاری بخواهیم
انجام دهیم بکگراند برندینگ ما در جهت ورود به بازار خیلی کمک
میکند یا اینکه از نو چیزی را ایجاد کنیم و بگوییم در بازار رمان چین
یک رمان غمانگیز با بازار خوبی روبهرو میشود.
چه فیلمهایی در بازار چین مورد قبول عام قرار میگیرد؟
در این زمینه سینمای هند خوب کار کرده است، رنگهای شاد در
ساخت این فیلمها به همراه فضاهای شاد در لوکیشنهای مختلف باعث
شده است که چینیها اشــتیاق زیادی برای دیدن این فیلمها داشته
باشند. بیننده چینی با دیدن این فیلمها فقط خوشحال است و میخندد
و فضای موردنظر را کسب میکند. البته مطالبی که عرض کردم نفی
سینمای هنری ما نیست و جایگاه ما از این لحاظ در چین ثابت شده
است. نکته من این است که درکنار این ســینمای هنری اگر بتوانیم
فیلمهایی بسازیم که مخاطبان عام دنیا را جذب کند، قطعا میتوانیم،
هنر خود را صادر کنیم و در بازار فیلم چین موفق باشیم و آرامآرام وارد
فضای جدیدتری در جایگاه سینمای چین خواهیم شد. یعنی عالوهبر
سینمای هنری وارد فضای ســینمای هنری تجاری میشویم. تولید
آثاری که هم دارای هنر باالیی است و هم مورد قبول مخاطبان جهانی
است، صنعت سینمای ما را متحول خواهد کرد. به همین خاطر نظر
من این است که هر تهیهکنندهای که احیانا درصدد ورود به بازار چین
است قبل از تولید، بهتر است از سالیق چینیها باخبر شود. البته این
چند ساله تهیهکنندهها خیلی از فیلمها را قبل از تهیه با بخش بینالملل
خود در میان میگذارند که کار خیلی پسندیدهای است؛ چراکه به این
وسیله با تغییرات کوچکی در تولید شاید بتوانند موفقیتهای بیشتری
را در بازار بینالملل کسب کنند.
جای چه سبک فیلمی از ایران در چین خالیست؟
فکر میکنم اگر بتوانیم ایران امــروز را به چینیها معرفی کنیم و
شادابیهای ایران را به آنها نشان دهیم، برندهایم. ایران کشوری است
با سابقه تمدنی کهن! و چینیها، ایران را جزء سه کشور متمدن جهان
میشناسند که هنوز به طور کامل معرفی نشده است. چینیها هم مثل
تمام مردم دنیا دوست دارند بدانند مردم ایران چه میکنند؟ دوست
دارند بدانند زنان اجتماع ما چه شــکلی هستند، آیا سرکار میروند؟
ایرانیها چقدر بــه ازدواج اهمیت میدهند و فضــای اجتماع ایران،
تکنولوژیهای پیشرفته و خیلی چیزهای دیگر داخل ایران برایشان
کنجکاویبرانگیز است.وجه مشترک چینیها و ایرانیها میهماننوازی
است. اگر مسافرتی به چین داشته باشید از همان ابتدا متوجه خواهید
شد که این مردم چقدر میهماننواز هستند.برخی چینیها نیز که به
ایران ســفر میکنند از اینکه ایرانیها آنها را به خانههای خود دعوت
میکنند و از آنان پذیرایــی میکنند، متعجب می شــوند. این نوع
میهماننوازی ایرانیها در هیچ جای دنیا نیست و این باعث میشود که
گردشگران چینی بعد از سفر به ایران لحظات خوب خود را در فضاهای
مجازی بنویسند.
صحبت پایانی:
مجاری معرفی فیلمهای ایرانی در جهان باید هوشمندانهتر عمل
کند، مجاری که در حوزه ارســال فیلم ایرانی به فستیوالها تصمیم
گیرنده هستند باید به صورت همه جانبهتر و با در نظر گرفتن تمامی
مولفههای هنری و فرهنگی وارد عمل شوند. من امروز نمایشگاه کتاب
تهران بودم و از برنامههای فوق العاده متنوع و موثری که در بستر این
رویداد فرهنگی، اجرا می شد، لذت بردم. نمونه برخی از برنامههایی را
که امروز در نمایشگاه کتاب اجرا می شد در دنیا ندیدم نه اجرای آن را
و نه حتی دانش اجرای آن را، این سطح از خالقیت که نمایشگاه کتاب
را با اجراهای شــاد و پویا تلفیق کنند در هنر وفرهنگ ایران است، اما
متاســفانه تمامی این موارد به هیچ وجه انعکاسی در رسانهها ندارند.
در ایران موضوعات خوب فرهنگی، هنری یا زندگی عامه مردم اصیل
در رسانهها منعکس نمیشود و هر آنچه که هست بیشتر شبیه به ذکر
مصیبت است، مشکالت و زندگیهای حاشیه نشینی فقیرانه در بیشتر
جاهای دنیا هست اما رسانه باید آن چیزی را نشر دهد که مصالح عموم
مردم در آن دخیل است.