با توجه به این که روابط سیاسی ایران و چین خوب است، باید بتوان بیشترین بهره برداری را در روابط تجاری با این کشور داشت، امروز دومین اقتصاد برتر دنیا چین بوده که در کمتر از چند سال آینده به برترین اقتصاد دنیا تبدیل خواهد شد، بنابراین لازم است ایران برنامه روابط خود با چین را تدوین کرده و در بلندمدت برای آن برنامهریزی کند، اگر ایران برنامهریزی مشترکی برای رابطه با چین نداشته باشد به این معنا نیست که چین هم برای ایران برنامه ندارد، بنابراین مصلحت این است که برای یک برنامه بلند مدت اقتصادی با چین برنامهریزی وجود داشته باشد.
چین کشوری است که برای تسهیل در امور تجاری بین خودش و سایر کشورها تسهیلات زیادی قائل است. حتماً روابط ایران و چین یک رابطه ساده دو جانبه نبوده، نیست و نخواهد بود که این در نظام بینالملل هم تعریف شده است. جایگاه دو کشور ایران و چین جایگاه متفاوتی است، نزدیک شدن این دو کشور بهم اثرات بسیار بااهمیتی در نظام سیاسی جهان و منطقه دارد و لاجرم مخالفینی هم دارد. زیرا این فرایند میتواند نقاط مثبت برای یک عده و نقاط منفی برای یک عده دیگر داشته باشد. با محمدحسین ملائک، کارشناس برجسته بینالملل و سفیر سابق ایران در چین گفتگویی انجام شد که می خوانیم:
جهان بینی چین امروز چیست و اولویت های آن کشور کدامند؟
در ادبیات سیاست بین الملل از روابط ایران و چین به عنوان یکی از محورهای اصلی تئوری ” برخورد تمدن ها ” نام برده می شود که به عنوان خطر از اوائل دهه ۹۰ مورد توجه استراتژیست های غربی قرار گرفت. در سال ۱۹۹۳ وقتی که آقای هانتینگتون تئوری خود را طرح کرد رابطه ایران و چین از ۴۰۰ میلیون دلار در سال فراتر نمی رفت که شامل صادرات حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار بشکه نفت در روز بود و چین شریک چهارم تجاری ایران باتراز تجاری مثبت به نفع ایران. این رابطه در سال ۲۰۱۶ تا ۱۰۰ برابر افزایش یافت و به نزدیکی ۵۰ میلیارد دلار بالغ گردید. سهم نفت ایران در این تجارت به حدود یک میلیون بشکه افزایش یافت و چین شریک اول تجاری ایران گردید. وضعیت مشابهی که البته برای بیش از ۱۳۰ کشور جهان رقم خورد.
چین در حال حاضر یک قطب در حال کسب ثروت و تکنولوژی واقعیت نوینی در جهان است که سرعت رشد اقتصادی آن و به تبع، افزایش قدرت و تاثیر گذاری سیاسی دیگر بر کسی پوشیده نیست و دیگر این که اروپا و آمریکا تنها دارندگان ثروت و رفاه و تکنولوژی و علم نیستند و کشور دیگری نیز به این صاحبان ارزش، اضافه شده است.
این که چین به عنوان یک واقعیت اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک و حتی نظامی محسوب می شود در ادبیات غربی (به عنوان ماخذ کارشناسی بسیاری از تحلیل ها) هم اکنون موضوع جدی و مورد مطالعه و بحث است. در حالی که هنوز در ایران این موضوع نه از زاویه بررسی یک فرصت در جهت منافع ملی که از جنبه های سلایق موافق و مخالف سیاسی که در واقع نوعی از جنگی حیدری -نعمتی است مورد توجه قرار دارد که البته حاکی از عقب افتادگی جامعه سیاسی ایران است.
سیاست خاورمیانه ای چین چیست و ایران در کجای آن قرار دارد؟
چین از آغاز برنامه توسعه خود از اوائل دهه ۸۰ میلادی در ادامه برنامه های ۵ ساله اقتصادی خود چندین برنامه با گرایش آزادی بیشتر اقتصادی و جلب سرمایه گذاری خارجی طراحی نمود که همگی جهت گیری توسعه اقتصادی داخلی، تولید و رشد صادرات داشته است. در هیچ یک از برنامه های چین تا سال ۲۰۱۵ حرفی از ژئوپلیتیک در مفهوم توازن قوای بین المللی وجود ندارد. کل سیاست خارجی چین با شعار عدم دخالت در امور داخلی دیگران، عدم حضور در مناقشات بین المللی و توسعه روابط اقتصادی و تجاری با کشورها تعریف می شد. بدین مفهوم که به طور کلی (با یکی دو استثنا) چین هیچ کشوری را بر هیچ کشور دیگر ترجیح نمی داد و صرفا بر مناسبات اقتصادی و فرصت هایی که برای اقتصاد چین به وجود می آمد تکیه داشت. به طور مثال در جنگ ایران و عراق هم به ایران و هم به عراق اسلحه مورد تقاضای هر طرف را فروخت. بنابراین سیاست خارجی چین در خاور میانه بر مبنای توسعه روابط با هر طرفی که به چین تسهیلات می دهد بر قرار بود و این سیاست تاکنون معتبر است. این کشور با کلیه کشورهای متخاصم در این منطقه رابطه دوستانه و تقریبا مساوی دارد. از نظر اصولی چین سعی دارد بین ۴ کشور ایران، ترکیه، عربستان و اسراییل رابطه متوازن سیاسی داشته باشد.
هم اکنون از نظر ساختاری چین در بیشترین پروژه های بزرگ در عمان و امارات و سپس عربستان دخالت دارد. از نظر تجاری بیشترین رابطه را با امارات، عربستان و عراق دارد. از نظر واردات نفت، ایران به نسبت عراق، عربستان و امارات مقام چهارم را دارد. در هیچ یک از مقایسه ها ایران مزیت برتری بر دیگر کشورهای منطقه در رابطه با چین ندارد.
از ۲۰۱۵ به بعد خصوصا بعد افزایش مخاصمات تجاری چین و آمریکا و تلاش این کشور برای بایکوت کردن طرح “جاده و کمربند” به همراه هند و تشکیل اتحادیه دریایی استرالیا، ژاپن و هند و نهایتا افزایش مخاصمات در دریای جنوبی چین، این کشور آرام آرام رویکردی ژئوپلیتیکی اتخاذ نموده است که اولین گام آن را باید در افزایش و گسترش همکاری با روسیه در حوزه نظامی دید. از این زاویه لاجرم چین باید توجه بیشتری به ایران به عنوان کشوری مستقل در خاورمیانه داشته باشد. البته هنوز این گرایش شکل جدی سیاسی نگرفته و با محافظه کاری در حال خود نمایی است ازجمله ۲ مانور نظامی که مشترکا با روسیه و ایران در منطقه اقیانوس هند، دریای عرب و خلیج فارس داشته است. بنابراین آینده روابط سیاسی ایران و چین با فرض ثابت بودن سیاست ها در ایران بسیار مهم و تعیین کننده در سطح جهان خواهد بود.
سیاست چین در مذاکرات هسته ای ایران چیست؟ چین چه هدفی را در این چارچوب دنبال می کند؟
در سیاست کلان، چین تلاش دارد نقش سازمان ملل به هیج وجه در هیچ مناقشه بین المللی آسیب نبیند. بنابراین از ساختار سازمان ملل، منشور آن و نیز شورای امنیت با تمام لوازم آن حمایت می کند. از این زاویه با سیاست های عدم اشاعه هسته ای موافق بوده از آن حمایت می کند و در تحریم های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران نیز شرکت نمود و به همین دلیل تا کنون سعی کرده است از فعالیت آژانس بین المللی انرژی اتمی در ارتباط با پرونده هسته ای ایران حمایت کند. به نظر می رسد در این سیاست تغییری بوجود نیاید.
بر این اساس می توان گفت چین با برنامه هسته ای ایران تا آنجا که منجر به تولید تسلیحات هسته ای نشود مخالفتی ندارد. در این مسیر با رفتار آمریکا و اروپا با ایران نیز زاویه ای قابل تامل دارد. چین با توجه به این که هنجارهای اقتصادی موجود در نظام لیبرال بین الملل را (فعلا) قبول دارد از مذاکرات هسته ای ایران با غرب که منجر به توافقی شود به جد حمایت می کند. کاهش تنش ایران و غرب هم به نفع ثبات در منطقه خلیج فارس است که چین سرمایه گذاری زیادی هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی در این منطقه داشته و هم اجازه می دهد چین با دست بازتری با ایران همکاری اقتصادی داشته باشد.
تحلیل گران آمریکایی می گویند که برای موفقیت مذاکرات هسته ای باید چین را متقاعد به همکاری در تحریم ایران نمود. معنی این سخن این است که آمریکا و چین می توانند به ضرر ایران و رفع تحریم ها با هم معامله کنند؟ درست است؟
فکر نمی کنم چین با تسلیم ایران در مذاکرات هسته ای موافق باشد. دو مولفه مهم درمشخصات ایران وجود دارد، اهمیت ژئوپلیتیکی و استقلال. در گذشته چین اهمیت چندانی برای ژئوپلیتیک ایران قائل نبود اما استقلال ایران برایش شاخصه مهمی بود که در محاسبات امنیت انرژی تاثیر گذار بود. اما از سال ۲۰۱۵ به بعد موضوع ژئوپلیتیک برای چین هم ارزشمند شده است. بنابر این در هر دو مرحله تحریم سازمان ملل و تحریم های “ترامپ” چین با حفظ خرید نفت از ایران و ابداع روش هایی برای تامین نیازمندی های حداقلی ایران باعث شد که تحریم ها نتوانند کشور را به زانو در بیاورند. اما از آنجاکه چین با مدیریت جهانی به روش آمریکا و غرب مخالفت جدی دارد بسیار بعید است که بخواهد اهرم عنصر مستقلی چون ایران را که برای چین هزینه ندارد را به آن ها واگذار کند.
چین در دوران تحریم جز این که مقدار کمی از نفت ما خرید ولی پولش را به ما نداد و بلوکه کرد وفقط ۲۰ الی ۳۰ درصد آن را با پورسانت بالا به صورت قطره چکانی برای ما کالا فرستاد، تماما با تحریم های آمریکا همکاری صد در صدی داشته است؟ تحلیل شما چیست؟
اخبار و گزارش های متناقض در این مورد زیاد است که بخشی از جنگ سلیقه ها و حیدری -نعمتی کردن موضوع را در کشور شامل می شود. اما آنچه مشخص است و در بالا نیز اشاره کردم چین هم در تحریم اول و هم تحریم دوم به طور متوسط روزانه تا ۷۰۰ هزار بشکه نفت از ایران به روش های مختلف خریده است این جدا از خرید فرآورده های نفتی است. بخش بزرگی از بودجه سال های تحریم جز با همکاری چینی ها قابل تحقق نبود. ۱۲۰ شرکت و فرد چینی در طول این مدت به دلیل نقض تحریم ها مورد مواخذه دولت آمریکا قرار گرفتند. معاون بزرگترین شرکت تجهیزات تلکوم چینی به همین خاطر برای سه سال در کانادا در حبس خانگی بود. از این قبیل کم نیستند. بنابراین آنچه در سئوال شما مطرح است بیشتر جنبه پلیمیکی و تبلیغاتی دارد تا یک واقعیت سیاسی و جدی.
آیا عاقلانه است که به این کشور تکیه کنیم؟
نظام سیاسی ایران با مشخصات منحصر به فردی در جهان است و بعید است بتواند با کشورهای دیگر ائتلاف و اتحادی را شکل دهد. باید توجه داشت که ژئوپلیتیک و جمعیت روبه رشد آن مزیت هایی است که هیچ قدرتی نمی تواند آن را نادیده بگیرد لذا همیشه فرصت برای ایران برای استفاده از کشورهای دیگر وجود دارد. به همین دلیل علیرغم گرایش جدی به روسیه و چین در سیاست بین الملل ایران به طور موازی می تواند مورد پذیرش کشورهای اروپایی هم باشد. در دوران فعلی کشورهای غربی روی جلوگیری از توسعه کشور و سرنگون کردن نظام سیاسی تقریبا اجماع دارند، بنابراین چین و یا کشورهایی که علاقه ای به دخالت در امور داخلی دیگران ندارند در اولویت همکاری قرار می گیرند. یک معادله بسیار طبیعی و عاقلانه است.
آیا در صورت امضا برجام تصور می کنید روابط تجاری و بانکی ما با چین عادی می شود؟ یعنی برای خرید و فروش می توانیم مستقیما با طرف های چینی معامله کنیم؟
حتی در صورت امضاء برجام که تنها بخشی از ارتباط خارجی اقتصاد ایران را تسهیل می کند متاسفانه سیستم تحریم هایی که آمریکا علیه ایران وضع کرده بعید است اجازه دهد که تا سال های طولانی روابط ایران نه تنها باچین که با هیچ کشور دیگری از جمله همسایگان و حتی اروپایی ها حالت عادی به خود بگیرد. “پرونده اتمی ایران” در واقع مدار ایران و ایرانی را به وضعیت بسیار متفاوتی از گذشته برده که باید برای آن چاره دیگری کرد. به عبارت دیگر تا وقتی نظام بین الملل ناشی از توافق “برتن وودز” و “حاکمیت دلار ” وجود دارد و بر فرض ثابت بود سیاست های ایران این مشکل پابرجاست. این وضعیت با عدم الحاق ایران به پروتکل های بین المللی همچون FATF هم تشدید می شود. اگرچه معلوم نیست با پیوستن به آن ها آیا تسهیلاتی شامل خواهد بود یا نه.
چین با عربستان روابط سیاسی و اقتصادی استراتژیک برقرار کرده است؟ هم ساخت موشک بالستیک به عربستان می دهد و توازن قوا را به شدت با ایران به هم می زند و هم روابط نفتی عمیقی با آن کشور ایجاد کرده است. چرا چین عربستان را به ایران این قدر ترجیح داده است؟
مطالعه رابطه عربستان و چین در تصحیح نگرش بسیاری از سیاستمداران ایرانی که روز و شب دم از رابطه استراتژیک با چین می زنند اهمیت زیادی دارد. چین یک تولید کننده اقلام صنعتی و نظامی و یک فروشنده محض است. هرکسی پول بدهد او می فروشد. چین هنوز هیچ ادعایی در مدیریت سیاسی جهان ندارد. با دولت مستقر در هر کشور نیز رابطه داشته و در امور داخلی هیچ کشوری هم تا کنون دخالت نکرده است. تنها کشورهایی برای چین نامطلوب هستند که بخواهند از جدایی طلبی تایوان حمایت کنند.
طرف ایرانی چون با مشکلات کمتری برای خرید از چین روبروست این رابطه برایش “بسیار مهم ” و استراتژیک می باشد در حالی که احساس متقابلی در طرف چینی فروشنده به ایران وجود ندارد. این جا است که طرف ایرانی ناوارد امتیاز بی دلیلی به طرف مقابل خود می دهد.
در بالا توضیح داده شد که توازن در روابط سیاسی با چهار کشور ایران، عربستان، ترکیه و اسراییل مورد توجه چین است اما در روابط اقتصادی عربستان مجموعه ای از پروژه ها و بازاری است که از آن نمی توان چشم پوشید و چین اصلا ملاحظه ای در این مورد ندارد. برخی از تسلیحاتی که در قراردادهای چین و عربستان وجود دارد در موازنه قوای ایران و عربستان تاثیر دارد اما چین با ایران هیچ توافق امنیتی که بخواهد به این امور بپردازد را ندارد. نه با ایران که با هیچ کشوری.