محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان حزب کمونیست چین بر فراز ایران نوشت: تاریخ معاصر نشان داده است هیچ حزب کمونیستی در هیچ کشوری نه تنها برای دیگر کشورها و شهروندان جهانی خوشبختی و آزادی و عدالت نیاورده، بلکه با اسیر کردن شهروندان خودش در زندان باورهای غیرواقعی و عقیدتی و آزادیکش، آنها را نیز به سوی بدبختی و بردگی کشانده است. چرا چنین شده است؟ چون ذات ایدئولوژی مارکسیستی با آزادی تناقض بنیادین دارد و رهبران حزب کمونیست جز با بردهداری نمیتوانند شهروندان را اداره کنند. استالین، مائو، انور خوجه، فیدل کاسترو، پدر و پسر و نوه حاکم بر شهروندان کرهشمالی در چند دهه تازهسپریشده نمونههایی هنوز به یادماندنی از این مفهوم هستند. اگر حزب کمونیست چین در این سه دهه در حوزه اقتصاد کامیابی به دست آورده آن را مدیون بازار و بخشندگی غرب بوده و هست. رهبران حزب کمونیست چین نیک میدانند اگر راه خود را به سوی بازار کج نمیکردند هرگز تواناییهای لازم و کافی برای دستیابی به رشدهای بالا را نمییافتند. اگر حزب کمونیست چین به رهبری نزدیکترین شخصیت به مائو تسهتونگ رهبر بیرحم چین، تصور میکند میتواند راه رفتهشده در چند دهه تازهسپریشده را برگرداند و با انسداد بیشتر سیاست و بستن بازارهای کشور از مسیر دامپینگ پولی که نقش و کارکرد همان تعرفههای گمرکی را دارد به پیشرفت بیشتر برسد خیال خام در سر دارد.
رهبران حزب کمونیست چین باور دارند برای این باور خام خود با یارگیری از میان کشورهای در ستیز با غرب به این هدف میرسند و دست بالا را در سیاست و اقتصاد جهانی به دست میآورند. این رهبر شبیه مائو برای سرگرم کردن غرب از ورود به مسائل گسترده کشورش میخواهد جنگ در کشورهای سوم را به راه بیندازد و کرهشمالی را به مثابه کشوری الگو به جهان نشان میدهد.
شوربختانه ایران در وضعیتی دشوار و غیرعادی از نظر اقتصادی ناگزیر از همکاری با این حزب کمونیست شده و بدون اینکه بداند این حزب که جان و مال میلیاردها چینی را در چنگ دارد و کارنامهای سیاه از همکاری با کشورهای ضعیف اقتصادی دیگر در پرونده آنها دیده میشود میخواهد ایران را در این مسیر به کار گیرد. دیروز رییس انجمن دوستی ایران و چین و وزیر خارجه دولت اول احمدینژاد سعی کرد در جمع بازرگانان تهرانی چین را قالب کند و با این داوری که چین در ایران سابقه بد ندارد این کشور را یک دوست کارآمد جا بزند و در ستایش چین چند گام جلوتر از بقیه همفکرانش برداشت. بخش خصوصی ایران، اما در پاسخ به او به درستی تاکید کردند شرکتهای چینی در اقتصاد و رهبران حزب کمونیست چین در سیاست در همراهی کامل در تحریم ایران و ندادن منابع ارزی ایران و خرید نفت با قیمت ارزان به ایران آسیب رساندهاند و کارنامهشان سفید نیست.
بخش خصوصی ایران نمونههایی از بدعهدی و ناکارآمدی و تکنولوژی متوسط این کشور را برشمردند. علاقهمندان به سربلندی و آبادانی ایران میگویند کاش به جای اینکه با یک حزب آزادیکش قرارداد ۲۵ساله امضا میکردیم آن را به پنج دوره پنجساله تقسیم کنیم و ببینیم آیا چین در پنج سال نخست از توانایی کافی برخوردار است یا نه و سپس کار را ادامه دهیم. حزب کمونیست چین نباید رایگان و زیر فشار واردشده بر ایران بدون آزمایش شدن یک سره بر بام ایران بنشیند.
احسان دری روزنامهنگار طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان ایران وعربستان و لزوم تلاش برای یک رابطه برد – برد نوشت: ایران و عربستان دو رقیب و قدرت دیرینه در دنیای اسلام و منطقه غرب آسیا هستند. دو کشوری که در سیاست خارجه راههای متفاوتی را میروند که به رویارویی آنان منجر شده است. بعد از انقلاب و تشکیل یک حکومت شیعی در ایران بر نگرانی عربهای خلیج فارس خصوصا عربستان افزوده شد. رابطه این دو کشور در چهار دهه اخیر دوران پرفراز نشیب زیادی داشته و نهایت کار به آتش زدن سفارت و کنسولگری عربستان توسط تندورهای مخالف دولت وقت در مشهد و قطع رابطه کشید.
در دولتهای هاشمی و خاتمی شاهد بهبود نسبی رابطه و تنش زدایی بین این دو کشور بودیم. اما در دولت احمدی نژاد، ایران و عربستان روز به روز از هم دورتر شدند و در دولت روحانی هم تیر خلاص را تندروها زدند. وقتی در دورهای این دو کشور بسیار به هم نزدیک و در دورهای کاملا شاخ به شاخ میشوند یعنی ظرفیتی وجود دارد که هم میتوان به صلح نزدیک شد و هم به جنگ و در این میان آن چه مسلم است این است که باید بهترین انتخاب صلح میان دوکشور با اشتراکات بسیار باشد.
وجود رابطه بین ایران و عربستان لازم و فوری است، خصوصا برای ما. داشتن رابطه ولو در ظاهر رنگ دوستی داشته باشد بهتر از نبود رابطه و خط و نشان کشیدن علنی است.
این دو کشور اگر نتیجه سیاستهای یکدیگر در قبال خود و تاثیر آن بر منطقه را مرور کنند به این نتیجه میرسند که هیچکدام سودی از این تقابل بدست نیاورده اند و بهتر است گزینه گفتگو و تنش زدایی را از انتخاب کنند.
والبته لازم است این دو کشور بتوانند حتما تندروهای داخلی خود را مهار کنند. گروههایی که منافع گروهی و شخصی شان جز با جنگ و نفرت تامین نمیشود. از همین رو هر زمان که فرصتی فراهم کنند رابطه را وارد چالش اساسی خواهند کرد. مسلم است که دو کشور باید رو به آینده حرکت کرده و عقلانیت را جایگزین تعصب و نفرت کنند. ایران و عربستان دو کشور قدرتمند و پرنفوذ در منطقه هستند، هیچکدام نمیتوانند یکی را از سر راه بردارند و از معادلات منطقهای اخراج کنند. واقعیت را بپذیرند، در این موفعیت واقعیت، پذیرفتن یکدیگر است. در دوره رمامداری ترامپ یکی از کشورهایی که علاقمند به خروج آمریکا از برجام بود، عربستان بود. چه بسا اگر ایران رابطه خوبی با عربستان داشت آنها این درخواست را از همپیمان قدرتمند خود نمیکردند و چه بسا در پارهای موارد میتوانستند بین ایران و آمریکا میانجیگری کنند. اگر رابطه باشد میتوان خیلی سوتفاهمات را مرتفع کرد. حتی عربستان چشم طمع به سهمیه نفت ایران در بازار نخواهد داشت. قطعا آنها هم صلح و آرامش را ترجیح خواهند داد و از ماجراجویی درمورد ایران حداقل به شکل علنی فعلی دوری خواهند کرد. این دو کشور میتوانند ضمن احترام به خطوط قرمز، حریم و منافع یکدیگر در منطقه با هم دادوستدهای اقتصادی فراوانی داشته باشند، بازار عربستان یک بازار واردکننده و مصرفی است، این فرصت خوبی برای ایران جهت صادرات محصولات مختلف است. کشورهایی، چون امارات که در منطقه یک قدرت اقتصادی بوده و مبادلات اقتصادی پررنگی در دنیا دارد با بهتر شدن رابطه ایران و عربستان چرخش مثبتی سمت ایران خواهند داشت. برای بهبود اقتصاد کشور به این کشورهای در ظاهر کوچک نیاز داریم. پشت تنش و نفرت چیزی جز خسارت نیست. همه کشورهای منطقه نتیجه تلخ جنگ و دخالت دادن قدرتها را چشیده اند. ایران باید چهرهای که قدرتها از او نزد همسایگانش کشیده را تغییر دهد. پس از برجام عاقلانهترین کار عادی سازی رابطه با عربستان و امارات است. برخی دشمنان ایران به ویژه آمریکا واسراییل میان ایران و عربستان به قدری نفرت ایجاد کرده اند که آثار این نفرت را در ورزش هم میدید. در یکی دو سال اخیر زحمتهای زیادی برای باشگاههای ما ایجاد شد، حتی ملتهای هر دو هم متاثر از تقابل سیاسی از یکدیگر دور مانده اند. امیدوارم فصل آخر قهر فرا رسیده باشد.
کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان ایران در رابطه با روسیه دست بالا را دارد نوشت:
۱- روابط ایران و روسیه کولهباری سنگین از تاریخ دوجانبه را بر دوش میکشد و تجربهها و خاطرههای تاریخی نهچندان مثبت مردم ما، وزنهای است بر دست و پای آن. اگرچه قطعا توسعه روابط ما با همه بخشهای جهان، ازجمله روسیه، ضروری است، اما تحقق آن بدون توجه به این وزنه سنگین ممکن نخواهد بود. در عصر مدرن، نخستین شناختی که ما ایرانیان از روسیه یافتیم، در جریان حمله و اشغال بخشهایی از آذربایجان، گیلان و مازندران در گیرودار حمله افغانها و فروپاشی دولت صفویه در دهه سوم قرن هجدهم بود. روسها تنها پس از پیروزهای برقآسای نادر و اخراج قشون عثمانی از بخشهای دیگر ایران، حساب دستشان آمد و داوطلبانه ایران را ترک کردند. این نخستین مناقشه قلمرویی با روسیه بود که با مناقشههای مشابه مهمتری تا تلاش نافرجام روسیه شوروی برای تجزیه آذربایجان بعد از جنگ دوم ادامه داشت. روسیه بیشترین نفوذ را در ایران قاجاری داشت و به بهانه بند مربوط به ضمانت سلطنت در طایفه قاجار در عهدنامه ترکمانچای، مدعی الزام به سرکوب هرگونه مخالفتی با استبداد و فساد این طایفه بود. با این حال، اگرچه سابقه سوءرفتارها در گذشته را باید همواره در پس ذهن داشت، اما گذشته هیچگاه نمیتواند و نباید مانعی برای توسعه روابط در زمان حال باشد. آنچه میماند حساسیت مردم ما نسبت به روسیه است. اگر با این حساسیت مردم درست برخورد نشود، افکار عمومی میتواند به مانعی بزرگ در برابر توسعه روابط با روسیه تبدیل شود. از آنجا که هیچ وجهی از سیاست خارجی نمیتواند بدون حمایت مردمی قوام یابد، بیتوجهی به افکار عمومی در این مورد نیز میتواند موجب شکلگیری یک دوقطبی بین روسستایان و روسستیزان بخش عمده افکار عمومی شود که به سود هیچکس نخواهد بود.
۲- باید توجه داشت روسیه یک قدرت بالنده نیست. با فروپاشی روسیه شوروی، متحدان جهانی این کشور از اطرافش پراکنده شدند و از موقعیت یک قدرت جهانی به موقعیت یک قدرت منطقهای تقلیل یافت. فروپاشی شوروی نهتنها به موقعیت اروپای شرقی بهعنوان سپری دفاعی برای روسیه در برابر غرب پایان داد، بلکه همه کشورهای این منطقه، به استثنای صربستان، به ناتو پیوستند.
اکنون روسیه در خارج نزدیک خود، یعنی در ۱۵ جمهوری سابق شوروی نیز در موضع دفاعی قرار دارد. از این تعداد قبلا سه جمهوری به ناتو پیوستهاند و شش جمهوری دیگر عمدتا از مسکو بریده و به غرب نزدیک شدهاند. دولتهای همسو با مسکو در شش جمهوری باقی مانده نیز با اعتراضات مردمی مواجهاند که از آن جمله در ماه گذشته روسیه ناچار به اعزام سرباز برای حفظ وضع موجود در قزاقستان شد؛ بنابراین اولویت سیاست خارجی مسکو در این دوره، جلوگیری از الحاق آن شش جمهوری به ناتو (تا حد اعزام صد هزار سرباز به مرز اوکراین) و بریدن این شش جمهوری از روسیه است. در نتیجه سیاست خارجی روسیه عمدتا در رابطه با این اولویت شکل گرفته است. به لحاظ اقتصادی نیز روسیه هنوز نتوانسته خود را از قید فروش انرژی و سلاح بهعنوان اقلام اصلی صادراتیاش برهاند و اقتصادی متنوع و مدرن بنا کند. اما روسیه همچنان صاحب یک زرادخانه عظیم تسلیحات هستهای و موشکی است؛ زرادخانهای که در دنیای امروز کار چندانی از آن ساخته نیست.
۳- روسیه که از اواسط دهه ۲۰۱۰ عزم بازگشت به خاورمیانه را عمدتا با هدف بهدستآوردن حربهای برای چانهزنی با غرب کرده، به کمک ایران نیاز داشته است. مسکو برای پیشبرد سیاستش در خاورمیانه، به علت ضعف اقتصادش نمیتواند مانند چین به حربههای اقتصادی متکی باشد. غلبه اولویتهای ژئوپلیتیک در سیاست خاورمیانهای ایران و روسیه، زمینهساز همکاری این دو کشور در منطقه است و روسیه ضمن اینکه در این رابطه به ایران نیاز دارد، نمیتواند سطح بالای کمی و کیفی روابطش با اسرائیل و نیازش به شورای همکاری برای کنترل بازار جهانی نفت و جذب سرمایه از این منطقه را نادیده بگیرد. نتیجه چنین تناقضی این شده که ضمن همسویی با ایران در سوریه برای حفظ بشار اسد، همزمان دست اسرائیل در سوریه را نیز باز گذاشته است. این در حالی است که نیاز روسیه به ایران در خاورمیانه بیشتر از نیاز ایران به روسیه است.
۴- با توجه به عوامل یادشده و برخی عوامل دیگر مانند نیاز روسیه به جلوگیری از صدور گاز ایران به اروپا، تهران اساسا دست بالا را در رابطه با روسیه دارد و میتواند جایگاهی اصیل در سیاست خارجی روسیه و نه در استراتژی چانهزنی آن کشور مطالبه کند. این مهم تنها در صورت وجود توازن در سیاست خارجی ایران بهعنوان یکی از مهمترین عوامل میتواند محقق شود. همانطور که ترکیه با تکیه بر توازن در سیاست خارجی توانست امتیازات زیادی از روسیه ازجمله سیستم دفاع هوایی اس۴۰۰ و بسیاری امتیازات دیگر را به آسانی به دست آورد، ایران نیز تنها از طریق موازنه، اعم از مثبت یا منفی، میتواند مسکو را ملزم به رعایت کامل منافع ملیاش بکند.