فهرست سرخط اخبار امروز، ۱۶/مهر/۱۳۹۹:
موانع پیشرو // در مورد موانع پیشروی این سند همکاری چون فعلا فقط یک نسخه حداقلی از آن در اینترنت منتشر شده نمیتوان با قطعیت اظهارنظر کرد اما بهطور کلی در وضعیت فعلی مهمترین مانع روابط ایران و چین و گسترش این روابط، تحریمهای آمریکا است. در ایران ما عمدتا تاکیدمان بر کار با دولت چین است، اما آنچه که اقتصاد ما نیاز دارد شرکتهای چینی است. این درحالی است که منطق اقدام شرکتهای چینی با شرکتهای آلمانی خیلی متفاوت نیست؛ آنها نیز از تحریمها نگران هستند، از مجازاتها میترسند و در بازارهای پرریسک حضور پیدا نمیکنند. بنابراین اکنون بحث کلیدی این است که تحریمها چه تاثیری روی اجرا شدن این سند و چشمانداز همکاری ایران با شرکتهای چینی برجای خواهد گذاشت.
تاثیر بر اقتصاد // همچنین این همکاریها اگر عملیاتی شود در کوتاهمدت بعید بهنظر میرسد که تاثیری در اقتصاد کشورمان داشته باشد اما در میانمدت بستگی به این دارد که تا چه میزان دولت چین حاضر باشد ریسک شرکتهای چینی برای حضور در ایران را پوشش دهد. اگر دولت چین به چنین تصمیمی برسد که تا الان نرسیده میتوان افقی را برای این سند و تاثیرگذاری آن بر وضعیت اقتصادی ایران متصور بود منتها اگر دولت پکن به همین رویه ادامه دهد و حاضر نباشد ریسک حضور شرکتهای چینی در ایران را پوشش دهد در میانمدت نیز بهنظر نمیرسد شرکتهای چینی در کشورمان حضور پیدا کنند.
اهداف ایران // در مقطع فعلی دولت یکسری اهداف را برای این همکاری راهبردی تعیین کرده است. ما باید در مرحله بعدی یک طرح عملیاتی برای این سند بنویسیم که نوشتن این طرح عملیاتی ممکن است بخشی در این دولت و بخشی به دولت بعدی محول شود. زیرا تا کمتر از یکسال دیگر دولت جدیدی در ایران روی کار میآید که آن دولت وظیفه پیشبرد این سند را عهدهدار خواهد شد. بنابراین درخصوص اقدامات ایران در رابطه با این سند یک مقطع زمانی کوتاهمدت را باید در نظر داشته باشیم که در این زمان باید سند را به طرف چینی ارائه داده تا آنها نظر نهاییشان را اعلام کنند. پیشبرد این مساله بستگی به آن دارد که چینیها چه زمانی این سند را تصویب کنند؛ زمانی که آنها این سند را تصویب کنند و مشخص شود سند از سوی دو کشور تصویب شده آن هنگام گام بعدی این است که برای این نقشه راه، برنامههای عملیاتی نوشته شود که برنامههای عملیاتی احتمالا به این دولت نمیرسد و وظیفه دولت بعدی است. حال باید ببینیم در دولت بعدی رئیسجمهور چه کسی است، چه نگرشی به این سند دارد و تا چه حد مشتاق است این کار را جلو ببرد. بنابراین در این مقطع زود است که از این سخن بگوییم که باید چه کنیم تا منافعمان از این سند حداکثری تامین شود. فعلا تاثیرات این سند بیشتر روانی است و در رسانهها شاهد هستیم که هر روز به ابعاد این سند میپردازند و آن را تحلیل میکنند. دلیل اینکه تبلیغات زیادی در مورد این سند همکاری صورت گرفته این است که ما در جهان شبکههای اجتماعی زندگی میکنیم و مساله سیاست خارجی در ایران یک مساله بسیار حساس است بنابراین این امر قدری طبیعی است.
نگاه به شرق // همچنین اکنون این پرسش مطرح است که نگاه به شرق، چه همکاری با چین و چه روسیه در برهه فعلی چه منافعی برای ایران بهدنبال خواهد داشت. در این خصوص باید توجه داشت که نگاه به شرق معمولا در برابر نگاه به غرب مفهومبندی میشود؛ در شرایط فعلی در مجموعه غرب، آمریکا چنان در برابر ایران رفتار میکند که حتی حاضر نیست کالاهای اساسی و موادغذایی به کشور ما برساند و با شیوههای مختلف تلاش میکند مانع از رسیدن موادغذایی و دارو به مردم عادی ایران شود. بخش دوم مجموعه غرب، اروپاییها هستند که آنها نیز دو سال است در تلاش هستند که اینستکس راه بیفتد تا در پی آن موادغذایی و دارویی مبادله شود. این درحالی است که اروپاییها در این مسیر کاملا شکست خوردهاند و مشخص است که این مساله برایشان اولویت چندانی ندارد. در چنین شرایطی توسعه روابط با محیط همسایگی و با کشورهایی که حداقل از واردات مواد غذایی مردم عادی ایران جلوگیری نمیکنند و آن را علیه منافع خود نمیبینند یک ضرورت است، نه یک انتخاب. حال چگونگی مدیریت این ظرفیت یک بحث دیگر است و به توانمندی بوروکراسی ملی ما بستگی دارد. ایران اکنون در شرایطی است که نیازمند تامین کالاهای اساسی و دارو برای مردم عادی است؛ در این بین دیپلماسی باید هرجا که گشایشی است از آن بهره بگیرد تا این نیازهای اولیه تامین شود. درواقع اکنون برای ایران انتخابهای متعددی وجود ندارد که بین شرق و غرب یکی را انتخاب کند؛ زیرا یک طرف عملا غذا و دارو را در لیست کالاهای تحریمی قرار داده و امکان ارتباط با آن وجود ندارد اما در طرف شرق شاید بتوان تاحدی روابط اقتصادی را گسترش داد تا به نفع مردم و معیشت آنها باشد.
توافق با چین باید هدفمند باشد // رحمن قهرمانپور/ کارشناس ارشد مسائل بینالملل / مزایا و معایب و تهدیدها و فرصتهای توافق ۲۵ ساله ایران و چین تاحد خیلی زیادی بستگی به نوع عملکرد ایران دارد. قاعدتا اگر ایران برنامه روشن و مشخصی داشته باشد میتواند از این رابطه حسن استفاده را برای توسعه، جذب سرمایه خارجی، ایجاد اشتغال و حتی گردشگری داشته باشد. اما اگر منفعلانه عمل کند و ابتکار عمل و برنامه روشنی نداشته باشد ممکن است این توافق به نوعی باعث هدر رفتن منابع کشور یا حتی ایجاد وابستگی شود. بهعنوان مثال کشورهایی مانند کرهجنوبی، ژاپن، آلمان و برخی کشورهای دیگر از روابط خود با آمریکا برای ایجاد توسعه در داخل استفاده کردند درحالیکه برخی متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه مثل عربستان نتوانستند از این رابطه برای ایجاد توسعه استفاده کنند. در رابطه با این موضوع، مطالعات متعدد نشان میدهد عامل تعیینکننده در این نوع روابط و همکاریهای بلندمدت بیشتر از آنکه وابسته به عملکرد کشوری باشد که کمک میکند به عملکرد کشوری که گیرنده کمک است بستگی دارد. در ایران هم اگر پولی بابت این همکاری وارد کشور میشود باید درست و با مدیریت و تصمیمگیریهای درست داخلی مصرف شود و در این صورت این همکاریها میتواند به رشد زیرساختها، جذب سرمایه و تعامل با اقتصاد جهانی کمک کند. اما اگر سرمایههای ناشی از تبادل نفت و گاز و … در چنبره بوروکراسی داخلی گرفتار شود و نتواند به درستی مورد استفاده قرار بگیرد، خیلی نمیتوان انتظار داشت که این توافق باعث یک تحول عمده شود. بنابراین خوب یا بد بودن توافق با چین، بستگی به برنامهها، عملکرد و تعیین هدف مشخص جمهوری اسلامی ایران دارد و اگر از سوی ایران تعیین هدف صورت بگیرد درصد تهدید یا فرصت بودن این توافق را در صورت اجرایی شدن آن تعیین خواهد کرد. در رابطه با این موضوع که ایران چگونه میتواند بیشترین منفعت را از این توافق کسب کند باید گفت مهمترین گام این است که ایران مشخص کند چه مسالهای را میخواهد در پی این توافق حل کند. به عبارت سادهتر در ابتدا ایران باید مسالهاش را مطرح کند؛ بهعنوان مثال آیا میخواهد از این توافق یک استفاده سیاسی برای مقابله با آمریکا داشته باشد؟ میخواهد از آن برای توسعه زیرساختها استفاده کند؟ آیا ایران مایل است از توافق تهران-پکن باهدف نقشآفرینی در اقتصاد ۲۰ سال بعد نظام بینالملل بهره ببرد؟ یا اینکه میخواهیم از این توافق برای تحکیم روابط دوجانبه با چین استفاده کنیم؟ قاعدتا همه این هدفها مطلوب است اما در عالم واقع نمیتوان همه این اهداف را همزمان دنبال کرد. بنابراین باید مساله و هدف اصلی از پیگیری همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین مشخص شود. همچنین باید به این پرسش پاسخ داد که آیا حل این مساله و هدف مهم میتواند کمک کند که به ۶-۵ هدف ثانویه دیگر نیز دست پیدا کنیم؟ هر چه تعداد هدفهای جزئی بهواسطه حل مساله اصلی بیشتر باشد بدون شک سود توافق برای ما بیشتر است.
در برابر پکن باید با احتیاط گام برداشت // سیدرضا میرطاهر/ کارشناس مسائل استراتژیک /در زمینه فرصتهای قرارداد همکاری ۲۵ ساله ایران و چین چند مورد قابل ذکر است؛ نخست اینکه با در نظر گرفتن افزایش فشارهای تحریمی آمریکا و اساسا فشار کلی بلوک غرب با هدف به استیصال کشاندن ایران با توجه به فشارهای تحریمی و بهویژه به حداقل رساندن صادرات نفتی احتمالا این قرارداد میتواند دریچهای را برای اقتصاد ایران از طریق ارتباط با دومین اقتصاد مهم جهان یعنی چین بگشاید. مورد دیگر اینکه چینیها دارای توانمندی مالی بسیار بالایی هستند و به این ترتیب با توجه به طرح کلان آنها موسوم به یک کمربند-یکراه طبیعتا ایران میتواند از مزایای اجرایی شدن این طرح عظیم که در سطح بینالمللی درحال اجرا است استفاده کند. مساله سوم این است که به هر حال چنین توافق بلندمدتی به همراه تجدید توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه میتواند به همراهی هر چه بیشتر این دو قدرت بزرگ بینالمللی رقیب آمریکا بینجامد و طبیعتا همراهی بیشتر آنها را با ایران در مجامع و نهادهای بینالمللی بهویژه در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین آژانس بینالمللی انرژی اتمی به همراه داشته باشد که این امر میتواند منجر به کاهش فشارهای سیاسی-دیپلماتیک آمریکا و بهطور کلی غربیها علیه ایران شود. مورد آخر هم اینکه طبیعتا گرایش بیشتر ایران به شرق مطمئنا با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و ابعاد مختلف اهمیت ایران برای غربیها باعث خواهد شد که غرب بهویژه اروپا تلاش بیشتری برای جلب نظر تهران صورت دهند که شاید این بتواند بهعنوان منفذی برای افزایش همکاریها یا کاهش فشارهای تحریمی مورد استفاده قرار بگیرد.
تهدیدات // از جنبه تهدیدات اگر بخواهیم به این قرارداد نگاه کنیم متاسفانه موارد قبلی همکاریهای ایران و چین از جمله در زمینه توافقات درخصوص اکتشاف میادین نفتی چندان با موفقیت همراه نبود. توافق با پکن در رابطه با صید ماهی در خلیجفارس و دریای عمان نیز تاکنون نتایج چندان خوبی بهدنبال نداشته و گفته میشود که بیش از ۴۱ کشتی صیادی چین در این منطقه فعال و به صید ترال مشغول هستند. این اقدامات آنها، نتایج منفی برای صیادان و حیات آبزیان خلیجفارس به همراه داشته است. اگر چینیها بخواهند همین رویکرد را در قبال باقی موارد در برابر ایران دنبال کنند باید با این مساله با احتیاط بسیاری برخورد کنیم. مساله آخر هم اینکه اساسا چینیها نگرشی فوقالعاده مالی به توافقات با دیگر کشورها دارند و صرفا تا هنگامی همراه هستند که منافع مادی آنها تامین شود. به این ترتیب باید در زمینه هرگونه توافق با چین و اجرای آن در زمینههای مختلف با احتیاط عمل کرد و با گنجاندن موارد و ملاحظات متعدد و مشخص جلوی هرگونه سوءاستفاده احتمالی در آینده از سوی پکن را گرفت.[/cl-popup]
قرارداد ده میلیارد دلاری با اژدهای آسیا // شهریور ۱۳۹۶، ولی الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی وقت، با اعلام خبر امضای یک قرارداد ۱۰ میلیارد دلاری با مؤسسه سیتیکتراست چین و یک تفاهم نامه ۱۵ میلیارد یورویی با بانک توسعه چین، مُهر تأییدی زد بر اینکه ارزش قراردادهای امضاشده کشور درحوزه فایننس و تأمین مالی، به بیش از ۵۵ میلیارد دلار رسیده است. شرکت سیتیک تراست اوّلین موردی که در این قرارداد به چشم میخورد، جایگاه و و وجهه ی طرف قرارداد یعنی مؤسسهی سیتیک تراست به عنوان یکی از مؤسسات مالی بزرگ جهان است. مطابق گزارش بلومبرگ، این موسسه بزرگترین شرکت مورد اعتماد چین در حوزه داراییهای مدیریتی است و از این رو به “اژدهای آسیا” مشهور شده است. پرتفوی سرمایهگذاریهای این شرکت، مجموعه کاملی از اوراق بهادار، صندوق سهام خصوصی، بخشبندی سهام دارایی، صندوقهای مشترک و تأمین مالی اوراق قرضه است. ذیل خود مؤسسه شرکتهای: بانک ساخت و ساز چین، بانک سیتیک، گروه جیدو، شرکت چاینا فیلم و شرکت پست اکسپرس چین، به عنوان زیرمجموعه تعریف شدهاند. همچنین سیتیک تراست در زمان انعقاد قرارداد، در بین ۵۰۰ شرکت مالی دنیا، از رتبه ۵۱ برخوردار بود.
دلیل دیگر اهمّیت حضور سیتیک تراست در این قرارداد، حضور فعال سیتیک گروپ(CITIC Group) در گروه های اقتصادی-مالی بین المللی بود؛ به همین خاطر انتظار میرفت که با تمسّک به این قرارداد، این شرکت به عنوان دروازه ورود ایران به جهان عمل کند. همچنین با بهرهگیری از توانمندی شرکت هایسیتیک درجهت اجرای طرحهای بزرگ کشور، این مؤسسه به عنوان عامل تسریع اجرای پروژههای متعدّد و درنتیجه سبب همبستگی بیشتر گروههای اقتصادی-مالی ایران و چین شود. آن طور که از صحبتهای مدیرکل بانک مرکزی در نشست پس از امضا مشخّص است، از دلایل توجّه بانک مرکزی به این قرارداد، سوابق فعالیتی سیتیک تراست در تسریع اجرای پروژهها است.
حوزههای مدنظر در قرارداد // سرمایهگذاری چین در ایران در قالب قرارداد تأمین مالی معادل ۱۰ میلیارد دلار به ارزهای «یوان» و«یورو» بین ۵ بانک توسعه صادرات، صنعت و معدن، رفاه، پارسیان و پاسارگاد با شرکت «سیتیک تراست» صورت گرفته بود. این سرمایه، به صورت تأمین مالی پروژههای تولیدی، عمرانی و صنعتی که مجوزهای لازم را با اخذ مراحل قانونی طی کرده بودند و حوزههای مدیریت منابع آبی، انرژی، محیطزیست و حمل و نقل و … تخصیص یافته بود. همچنین بهرهمندی از خط اعتباری میانمدت چین در پروژههای تولیدی، صادراتی در دستورکار قرارداد بود. کلیت قرارداد «سیتیک تراست»، به سه دسته تقسیم شده بود که یکی از محورهای آن، بحث فایننس و تأمین مالی پروژهها بود که در یادداشت، توجّه ویژه به این مورد بود.
توجّه به جایگاه نظام بانکی در پیشبرد روابط اقتصادی-تجاری // از نکات ویژه قرارداد، توجّه به توسعه روابط بانکی به عنوان یکی از پیش نیازهای مهم توسعهی روابط انسانی و اقتصادی دوکشور است. علت این جایگاه نظام بانکی در پیشبرد دیپلماسی اقتصادی، نقش بانکها در ایجاد اطمینان و امنیت در روابط تجاری و کاهش هزینهها و ریسک معاملات است. فلذا لازمه توسعه روابط دو کشور در حوزه های مختلف، روابط کارگزاری دامنه دار و وسیع در حوزهی بانکی است.
قطعه مهم در پازل روابط دو کشور // این قرارداد، نخستین قرارداد بزرگ ایران با چین پس از برجام است. نکتهی حائز توجّه، اشتیاق چین به تامین مالی پروژههای ایران است که یک نمود آن در انتظار و اعلام آمادگی شرکت سیتیک تراست برای تقبّل تأمین مالی پروژه های کشور است. مدیران این شرکت چینی یک سال پیش از امضای این قرارداد، در سفر خود به ایران و در دیدار با مدیرعامل ایمیدرو، از برنامه تأمین مالی برای طرحهای معدنی و صنایع معدنی ایران خبر دادند و اعلام کردند آماده ارائه ۱۰ میلیارد دلار در قالب فایننس به ایران هستند. ژو یافانگ(Zhou Yafang)، مدیر ارشد گروه سیتیک، در این سفر مطرح کرده بود که: «پس از اجرائیشدن برجام، استراتژی خود را برای همکاری با ایران تغییر داده و آماده ارائه ۱۰ میلیارد دلار در قالب فایننس به ایران هستیم؛ بهطوریکه این پتانسیل وجود دارد که بخش قابل توجهی از این رقم، به حوزه معدن و صنایع معدنی اختصاص یابد». همچنین تأکید شده بود که مجوزهای لازم تا ماههای پایانی سال ۲۰۱۶ از دولت چین دریافت میشود و این بستهی ۱۰ میلیارد دلاری از سال ۲۰۱۷، در تامین مالی پروژههای ایران صرف خواهدشد. این پیگیری تا آن جا پیش رفت که از ایمیدرو درخواست شده بود فهرستی از اولویتهای خود را ارائه کند تا شرایط لازم برای جذب منابع مالی، بهتر فراهم شود. همچنین آن زمان، صحبتی ناظر به تشکیل دو کارگروه از طرفین ایران و چین برای به جریان افتادن این فایننس و تسریع در فرآیند آن، در میان بود. سطح رابطه ابتدا قرار بود ۵ میلیارد دلار باشد که این مبلغ به ۸ میلیارد و در نهایت نیز به ۱۰ میلیارد دلار افزایش یافت. پس از امضای قرارداد در پکن (مرکز سیتیک گروپ)، ولی الله سیف، قرارداد سیتیک تراست را عامل اضافه شدن جنبه استراتژیک به روابط تاریخی دو کشور اعلام کرد. همچنین به دلیل اهمیت موضوع مشترک مذکور در قرارداد، امید بود سیتیک تراست سبب تقویت روابط دو کشور در سایر زمینهها و عاملی برای همبستگی بیشتر دو ملّت شود. همچنین یوسنگ چن، معاون سیتیک گروپ، اعلام کرد تأمین مالی این قرارداد و اجرای پروژه های مدنظر را زمینه ساز همکاریهای بیشتر و عامل تقویت روابط اقتصادی-تجاری با ایران در سطح گستردهتری در آینده میبیند. هرچند حجم سرمایه گذاری در برنامه ی ۲۵ ساله ی همکاریهای مشترک ایران و چین، بسیار بیشتر از قراردادهای مشابه قبلی و مدّت زمان مدنظر، بسیار طویل تر از تفاهم نامه های پیش از آن است امّا همانگونه که در ابتدای کلام ذکر شد، تصویب و تایید توافقنامه راهبردی۲۵ ساله، امری چند روزه نبوده است؛ شاید بتوان شکل گیری پازل این قرارداد را بخشی، مرهون تجارب و همکاریهای موفّق بین دو کشور دانست که ثمره ی سایر قراردادها و تفاهمنامههای صورت پذیرفته در حوزه های مالی است، قراردادهایی نظیر سیتیک تراست.[/cl-popup]
۱- به دنبال انتشار اخباری دربارۀ مذاکرات مقامات جمهوری اسلامی و چین با محوریت برنامه همکاری ۲۵ ساله دو کشور، انبوهی از اطلاعات و مطالب مرتبط با این موضوع در فضای رسانهای داخلی و خارجی منتشر شد. در این میان، واکنش وزارت خارجه آمریکا به این خبر بهشدت جالب توجه بود. وزارت امور خارجه آمریکا درحساب کاربری رسمی خود در توئیتر فارسی، این برنامه را به قرارداد ترکمانچای تشبیه و مردم ایران را برای مخالفت با آن دعوت کرد و به دنبال این دعوت بود که موجی از مخالفتها در فضای مجازی داخلی و رسانههای فارسی زبان بیگانه بر علیه این برنامه به راه افتاد. فصل مشترک این موج رسانهای، نگرانی از تهدید استقلال ایران توسط چین و تبدیل شدن ایران به مستعمره چینیها بود! حتی برخی سخن از واگذاری جزیره کیش به چینیها و یا تبدیل سایر جزایر ایرانی به پایگاههای نظامی چین به میان میآوردند. اما همه این واکنشها و مخالفتها در حالی رخ داد که جزئیات این برنامه هنوز تصویب و منتشر نشده است!
۲- اما مرور رسانههای آمریکایی درباره برنامه همکاریهای ایران و چین، چهره دیگری از این برنامه را به تصویر میکشد. مثلاً روزنامه آمریکایی «واشنگتن پست» همکاریهای ایران و چین را موجب قدرتمند شدن چین در سطح منطقه دانسته و چنین نوشته است: «این برنامه ضربه شدیدی به منافع آمریکا وارد خواهد کرد و دیوار تحریمهای دولت ترامپ را تخریب میکند.» از سوی دیگر نشریه آمریکایی «نیوزویک» هم این برنامه را هشداری برای رژیم صهیونیستی دانسته و آن را نویدبخش سرمایهگذاری چین در بخشهای مختلف اقتصادی ایران توصیف کرده است. به نظر نویسندۀ نیوزویک، «این برنامه مانع از تلاشهای آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خنثی کردن قدرت ایران خواهد شد و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران را از بین خواهد برد.» نگرش رسانهها و مقامات اروپایی در این زمینه نیز تفاوت چندانی با دیدگاه رسانههای آمریکایی ندارد. آنها هم عملیاتی شدن این برنامه را موجب کاهش نفوذ و اقتدار آمریکا و باز شدن دست ج.ا.ا در مقابله با تحریمها و حل مشکلات اقتصادی میدانند. به همین علت است که غربیها و سرانگشتان آنها در داخل کشور (از سلبریتیها گرفته تا سیاستبازان اصلاح طلب) در هجوم به این برنامه هرآنچه توانستند انجام دادند، بلکه بتوانند مردم را برای مخالفت با این برنامه تحریک کنند.
۳- فارغ از مخالفتهای غربیها و غربگراها با برنامه همکاری چین و ایران، برخی از دلسوزان نظام و انقلاب هم این دغدغه را دارند که آیا این برنامه با شعار نه شرقی و نه غربی منافات ندارد و مانعی در برابر استقلال همهجانبه کشور نیست؟ این نگرانی بر خلاف ناراحتی و عصبیت آمریکا و متحدان و مزدوران آن، قابل احترام و درک است و نوشتار حاضر به دنبال توصیف شرایط برای رفع یا کاهش این نگرانی محترم است.
۴- شکی نیست که چین تا کنون در قامت یک دوست برای ج.ا.ا ظاهر نشده و دلیلی هم ندارد پس از این چنین نیتی داشته باشد؛ آن هم در دنیایی که هر کشور صرفاً به فکر منافع و امنیت ملی خویش است و اصولاً دوستی و اتحاد میان کشورها بیشتر یک ژست و شعار تبلیغاتی است تا امری حقیقی! از سوی دیگر مواضع چین طی سالهای اخیر نشان داده که این کشور هم مانند سایر قدرتهای برتر جهان، تمایلی به افزایش اقتدار ج.ا.ا نداشته و این عدم تمایل بهخوبی در رای مثبت چین به شش قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی قابل مشاهده است. از سوی دیگر هم اکنون چین با ۱۸۰ کشور دنیا از کشورهای غربی گرفته تا کشورهای آفریقایی، قرار داد همکاری اقتصادی دارد و این تعداد غیر از کشورهایی است که چین صرفاً با آنها رابطه تجاری دارد. تا کنون رابطه ایران و چین در حد روابط تجاری (فروش نفت و مواد معدنی خام و خرید انواع مصنوعات چینی) بوده و ایران جزو معدود کشورهای جهان است که با چین قرارداد همکاری و سرمایه گذاری عمدهای ندارد. برخی تصور کردهاند برنامه همکاری ایران و چین ادامه روابط تجاری گذشته است و چین در فکر تبدیل ایران به یک خریدار عمده کالاهای چینی است و بهنوعی چین را نیازمند بازار ایران تصور کردهاند. حال آنکه میزان مبادلات تجاری چین و کشوری مانند عربستان در سال ۲۰۱۹ بیش از ۴۰ میلیارد دلار بوده، در حالی که میزان تجارت ایران و چین در هیچ مقطع زمانی به این حجم نرسیده است. و این بدین معناست که از نظر تجاری چین نیاز خاصی به بازار ایران ندارد و میزان فروش کالاهای چینی به ایران در حدی است که چینیها بهسادگی میتوانند از آن صرف نظر کنند. بر این اساس میتوان گفت هدف چین از برنامه همکاری ۲۵ ساله با ایران نه دوستی است، نه تجارت و نه کمبود همکار و شریک اقتصادی! پس باید تمایل چین به همکاری میانمدت با ج.ا.ا را در عرصههای دیگری جستجو کرد.
۵- چین از مدتها پیش خود را برای تبدیل شدن به ابرقدرت برتر دنیا آماده میکند و بر خلاف رقبای غربیاش، راهکارهای نظامی و سیاسی را برای تسلط بر جهان مطلوب نمیداند. چینیها با درس گرفتن از تجربه استعماری و استثماری قدرتهای غربی و عواقب آن که ایجاد نفرت در دل ملتها و تحریک آنها برای استقلالطلبی و استعمار ستیزی بوده است، به این نتیجه رسیدهاند که برای چیرگی بر دنیا باید از طریق اقتصادی وارد شوند و بهگونهای عمل کنند که دولتها و ملتها آنها را باعث و عامل بهبود وضع اقتصادی خود بدانند و از حضور شرکتها و فعالین اقتصادی چینی در کشور خود احساس رضایت کنند. همین عامل در کنار استفاده چین از جمعیت انبوه خود به عنوان نیروی کار ارزان باعث شده تا این کشور با سرعتی فوقالعاده مسیر رشد اقتصادی را طی کند و به رقیب جدی و سرسخت آمریکا تبدیل شود. رقیبی که در بسیاری از عرصههای اقتصادی از آمریکا سبقت گرفته و در پی آن است که تا یک دهه دیگر به برترین قدرت دنیا تبدیل شود. البته رهبران چین بهموازات افزایش قدرت این کشور در حوزه اقتصاد، توانمندیهای سیاسی و دفاعی و علمی آن را هم افزایش دادهاند. چین در شرایط فعلی برای تامین نیازهای خود روزانه معادل ۸ میلیون بشکه نفت، مواد ئیدروکربوری، اعم از نفت خام ، گاز ، میعانات نفتی و…را وارد میکند. براساس محاسبه انجام شده در سال ۲۰۳۰ میلادی، واردات مواد ئیدروکربوری چین به حدود ۳۰ میلیون بشکه خواهد رسید و این کشور برای پاسخ به این نیاز در مقطع زمانی پیشرو (۲۰۳۰ میلادی به بعد) ناگزیر از یافتن منطقهای است که توان تامین نیازهای روزافزونش به نفت و گاز و… را داشته باشد و خلیج فارس تنها نقطهای است که در آن مقطع زمانی میتواند به نیازهای نفتی چین در بازه زمانی طولانی پاسخ دهد. بر اساس محاسبات انجام شده، خلیج فارس در مقطع زمانی ۲۰۳۰ تا ۲۱۰۰ میلادی قادر خواهد بود حدود ۶۵ درصد نفت و گاز قابل عرضه دنیا را تولید کند. این ویژگی منحصر به فرد، باعث شده تا در سالهای اخیر چین نگاه ویژهای به خلیج فارس پیدا کند و به دنبال راهی برای یافتن سرپلی مناسب در این پهنه آبی باشد.
۶- آمریکا به عنوان جدیترین رقیب چین، بیش از سایر قدرتهای بزرگ، از تبدیل شدن چین به قدرت اول دنیا زیان میبیند، زیرا جایگاه خود را پس از نیم قرن از دست خواهد داد و دچار افول خواهد شد. به همین دلیل در چند سال اخیر، دست به اقداماتی زده تا از نیاز چین به خلیج فارس به عنوان اهرمی علیه این کشور استفاده کند. آمریکا بهخوبی از نگرش چین به خلیج فارس مطلع است و به همین دلیل با استحکام و گسترش پایگاههای نظامی خود در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تلاش کرده است تا مانع دستیابی چین به جای پای مطمئنی در این منطقه شود. طی سالهای پس از ۲۰۱۰، نیروهای مسلح، مجموعههای امنیتی و جاسوسی و شرکتهای نفتی آمریکایی اقدام به تاسیس پایگاهها و دفاتر جدید و تثبیت و روزآمد کردن پایگاهها و دفاتر قدیمی خود در کشورهای کویت، عربستان، بحرین، امارات، قطر و عمان کردند. اقدامی که باعث شد، چین از یافتن سرپلی قابل اطمینان در این کشورها ناامید شود و از آن به بعد به اجبار، توجه خود را به شمال خلیج فارس معطوف سازد. ج.ا.ا با در اختیار داشتن طولانیترین ساحل (با احتساب جزایر در حدود ۲۰۰۰ کیلومتر) در شمال خلیج فارس، بر اساس قواعد حقوق دریاها امکان قانونی تسلط بر حدود نیمی از این پهنه آبی را دارد و در عمل هم اراده و توان خود را برای حفاظت از سهم خود در خلیج فارس به نمایش گذاشته است. سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی «گلوبال هاوک» در ورودی تنگه هرمز و توقیف نفتکش انگلیسی متخلف در خروجی این تنگه درفاصله زمانی چند ماه، این نکته را برای همه از جمله چینیها اثبات کرد که ج.ا.ا در مسیر دفاع از حقوق قانونی خود با هیچ قدرتی تعارف ندارد و از هیچ قدرتی حساب نمیبرد. به این دلایل بود که چینیها متقاعد شدند که برای مقابله با آمریکا در خلیج فارس و تثبیت موقعیت خود در این منطقه راهی جز همکاری با ایران ندارند.
۷- جمهوری اسلامی از زمان ورود ناوگان نظامی آمریکا به خلیج فارس در سال ۱۳۶۵به این نکته واقف بود که برای حفاظت از منافع و مرزهای خود در آبهای جنوبی باید با آمریکاییها مقابله و توازن وحشت را که مانع جنگافروزی آمریکا در خلیج فارس میشود، برقرار کند. اتخاذ این راهبرد دفاعی که از زمان حضرت امام(ره) آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، باعث شده است تا ج.ا.ا به قدرت اول نظامی ـ دفاعی در میان کشورهای پیرامون خلیج فارس تبدیل شود و حدود نیمی از آن را در چهارچوب حقوق و قواعد بینالمللی تحت نظارت و اشراف خود قرار دهد؛ امری که تامین و حراست منافع مشروع کشور در خلیج فارس جز به وسیله آن ممکن نخواهد بود.
این اقتدار دقیقاً در نقطه تقابل با هدف اصلی آمریکا از حضور در خلیج فارس، یعنی تسلط کامل بر آن قرار دارد. افزایش قدرت دفاعی ج.ا.ا موازنه اقتدار در خلیج فارس را که سالها به نفع آمریکا رقم خورده بود، بر هم زد. ادامه این روند تمام طراحیها و برنامههای آمریکا برای خلیج فارس و تسلط بر آن را به هم خواهد زد. این نکتهای است که آمریکاییها قصد دارند به هر قیمتی از وقوع آن جلوگیری کنند.
۸- از یک طرف چین برای تبدیل شدن به قدرت اول دنیا نیازمند بهرهبرداری از خلیج فارس است و از طرف دیگر ج.ا.ا برای استفاده از سهم قانونی خود در این عرصه آبی باید بر نیمی از آن تسلط یابد و این تسلط را حفظ کند. آمریکا با تحقق این دو مورد بهشدت مخالف است و همین امر اولین نقطه اتصال دو کشور چین و ایران در خلیج فارس است. وجود این منفعت مشترک راهبردی در برابر رقیب و دشمن واحد (آمریکا) باعث میشود تا این دو کشور ناگزیر باشند برای تحقق منافع و امنیت ملی خود در برابر آمریکا به همکاری و تشریک مساعی دو جانبه متوسل شوند. در این مسئله هر دو کشور به هم نیازمندند و هیچ یک برتری چشمگیری بر دیگری ندارد. همین امر موجب میشود تا طرف چینی امکان برتریطلبی و افزون خواهی را نداشته باشد؛ مگر اینکه ج.ا.ا اقتدار کنونی خود در خلیج فارس را از دست بدهد و به همین میزان ناچار شود در برابر چین کوتاه بیاید و برتری چین را بپذیرد.
چین در طول سالهای گذشته برای حضور نظامی در خلیج فارس و گشت زنی ناوهایش در آن تلاشهایی را انجام داده و هر بار برای استفاده از امکانات بندری و تامین سوخت و سایر ملزومات شناورهایش به ایران مراجعه کرده و هر بار با پاسخ مثبت و مشروط ج.ا.ا روبرو شده است. بنا به تدابیر فرماندهی کل قوا، نیروی دریایی ارتش ج.ا.ا به شرط رفتار متقابل، با طرف چینی همکاریهای لازمه را انجام داد و در نتیجه ناوگان اعزامی ارتش ج.ا.ا به دریای زرد (دریای واقع در مجاورت چین) برای پشتیبانی از ماموریت خود از امکانات نیروی دریایی چین بهرهبرداری کرد. این تدبیر ایران علامت مثبت و محکمی به طرف چینی بود و به دنبال آن چینیها متوجه شدند برای حضور در خلیج فارس تنها میتوانند در قالب «همکاری و مشارکت» با ایران کار کنند و ج.ا.ا قالبهایی را که با استقلال و شأن و جایگاهش منافات داشته باشند، نمیپذیرد. بر همین اساس بود که در زمستان ۱۳۹۸، چینیها پذیرفتند رزمایش خود در محدوده دریای عمان را با مشارکت و فرماندهی طرف ایرانی انجام دهند. این رویداد به همگان ثابت کرد چین متوجه موقعیت ج.ا.ا هست و ایران بر همین اساس همکاری با چین را پذیرفته است.
۹- برنامه جامع ۲۵ ساله همکاریهای ایران و چین، یک قرارداد یا تعهد الزامآور نیست، بلکه پس از تصویب در دو کشور، معین کننده زمینهها و عرصههایی است که دو میتوانند طرف به انتخاب خود در آن با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند. زمینههایی مانند سرمایهگذاری اقتصادی، انتقال فناوری و دانش فنی، استفاده از تجارب متقابل، همکاریهای نظامی و امنیتی و… اما اینکه در هر عرصه چه نوع قراردادی و با چه شرایطی منعقد شود، بستگی تام به هوشیاری طرف ایرانی دارد. این برنامه تنها به همکاریهای دولتها خلاصه نمیشود و میتواند زمینه همکاری بخش خصوصی دو کشور را نیز فراهم کند. اما در هر مرحله و هر قرارداد، عدم دقت، اعتماد بیجا به طرف مقابل و خدای نکرده منفعتطلبی شخصی، میتواند موجب وارد آمدن زیان به ج.ا.ا شود! زیرا طرف مقابل بزرگترین تاجر دنیای امروز و فرداست و در معامله با چنین طرفی، کوچکترین ضعف یا بیدقتی طرف ایرانی به فرصتی برای طرف چینی تبدیل خواهد شد! امری که در تعامل با بزرگترین تاجر دنیا عجیب و غیرمنتظره نخواهد بود. منبع: ماهنامه پاسدار اسلام / انتهای پیام/[/cl-popup]
[cl-popup title=”خبرهای منتخب” show_on=”load” size=”l”]
[/cl-popup]